به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
معاد 1 :اثبات معاد
موضوع معاد در خطبه غدير به صورت کلي بیان شده است ـ صرف نظر از جسماني يا روحاني بودن و يا ديگر جزئيات ـ. با یک نگاه اجمالي، پنجاه مورد راجع به قيامت از خطبه غدير فهرست شده است که قبل از بررسي آن لازم است دو مقدمه ذکر شود:
مقدّمه ی اوّل:
اثبات قيامت به عنوان ادامه ی دنيا با روحیّه ی ابديّت خواهي انسان منطبق است؛ به اين معنا که فطرت و روح انساني خواستار ابديّت است و ذاتاً مي خواهد که هميشه باشد. یکی از خصوصیات بشر این است که معمولاً همه دوست دارند عمرِ طولانی داشته باشند. در تحقیقات روان شناسي به این نتیجه رسیده اند: کساني که خود کشي مي کنند، نمي خواهند معدوم شوند؛ بلکه مي-خواهند در يک زندگي جدیدی قرار بگيرند تا رنج و سختی در آن نباشد.
بشر از نيستي به شدّت ترس دارد، حتّي مقداری از وحشتآناني که از مُردن میترسند برای اين است که گوشه اي از نيستي در اين دنيا را مي بينند وگرنه انسان ذاتاً روحيّه ی جاودانه طلبی دارد. تجربه ثابت کرده است که تمام خواسته ها و نيازهاي انسان که به جنبه ی نباتي انسان (فطري، غريزي و یا مادون حس و غريزه)مربوط مي شود، نياز به رافع دارند. اگر انسان ذاتاً علم خواه است، خدا راه پيدا کردن علم را براي او باز گذاشته است.
اگر جمال خواه است، خدا برايش در طبيعت جمال گذاشتهاست. اگر کمال طلب است، خدا راه تکامل را برايش قرار داده است.
اگر قدرت خواه است، خدا راه به دست آوردن قدرت را برايش ایجاد کرده است. اگر از نظر غريزي دنبال ارضای غرايز است، خدا برايشآماده کرده است.
خداوند متعال برای تمام نیازهای انسان رافع گذاشته و چون انسان روحيّه ي ابديّت خواهي دارد، لذا خداوند متعال براي او معاد را قرار داده است.
اين نکته يکي از دلايل اثبات معاد است، ا لبته به صورت مطلق و نه اثبات معاد جسماني يا روحاني. خداوند در قرآن مي فرمايد:
﴿ أفَحَسِبْتُمْ أنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أنَّكُمْ إلَيْنا لا تُرْجَعُونَ﴾
﴿آيا فکر مي کنيد که من شما را عبث و بیهوده خلق کرده ام و به سوي من باز نمي گرديد؟ ﴾
معلوم مي شود اگرمعادي نباشد، خلقت انسان عبث مي شود. اگر معاد نباشد، زندگي محدود شده و محدوديّت تمام خواهد شد و چون انسان خواستار ابديّت و نامحدودي در زندگي است، لذا بايد به ابديّتش برسد.
مقدمّه ی دوم:
ديگر از دلايل اثبات معاد، بي نهايت بودن صفات خدا، از جمله غفّاريت اوست. غفّاريت خدا بي نهايت است و به همین دلیل دنيا بسیار کوچک تر ازآن است که گنجايش غفّاريت بزرگِ خدا راداشته باشد. لذا بايد جهان ديگري باشد تا غفّاريت بی-نهایت خدا در آنجا تجلّی یابد.
بینهایت بودن صفات خدا از دلايل بسیار محکم اثبات معاد است؛ زيرا وقتي خدا را اثبات مي کنيم، خداي اَحَدرا اثبات می-کنیم، خدايي که هستي و صفات و کمالاتش از جمله غفاریت او بي نهايت است .
اقسام مالکیت
مسئله ی معاد در خطبه غدير به صورت ضمني بيان شده ومقداری از آن در مورد توحيد است که برخی ازآن ها را ذکر مي کنيم:
رسول اکرم صلی الله علیه وآله در خطبه غدیرمی فرمایند:
«وَمُبْدِئاً وَمُعيداً وَ كُلُّ أَمْرٍ إِلَيْهِ يَعُودُ .»: « آغاز و انجام از او و برگشت تمامی امور به سوی اوست . »
خداهم مُبدأ و هم معيد است. خدا آغاز مي کند و همه را برمي گرداند و هر چيزي ـ در روز قيامت ـ به او برميگردد.
الآن هم هرچه نزد ماست، متعلق به خداست؛ ولي در روز قيامت، مالکيت هاي اعتباري و مجازي از انسان گرفته مي شود و مالک آن روز فقط خداست:
﴿ مالِكِ يَومِ الدّين﴾
در قرآن کریم داریم: ﴿ لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الأَرْضِ ﴾مالکیت آسمان وزمین برای خداست .
به نظر مي رسد که مراتب مالکيت بر سه قِسم است:
1) مالکيت مجازي و اعتباري: مالکيت هايي که با يک امضاء عوض مي شوند؛ مانند مالکيت ما بر خانه، مالکيت فَرد بر پيراهن و کفش و...؛ زيرا با يک امضاء، با يک خريد و فروش و با يک بخشش از بين مي روند.
2) مالکيتي که از قِسم اوّل نزديک تر است؛ مانند مالکيت انسان بر چشمش. اگر چشم از جايش خارج شود، ديگر مالکيتي بر آن نيست. چشم فقط مملوک يک نفر
می باشد و نمي تواند مملوک فرد ديگری باشد. دستِ من تا زماني که به من چسبيده، دستِ من است. اگر به شما پيوند زده شود، ديگر دستِ من نيست، دستِ شماست.
3) قِسم سوم مالکیت از دو قِسم قبلی قوی تر است؛ مثلاً مي توانند چشم من را دربياورند و به ديگري بدهند. امّا نمي-توانند ديدنِ من را از من جدا کنند. ديدنِ من، ديدنِ من است و صددرصد به من چسبيده و غير از من، ديدنِ ديگري نمي شود. کسي نمي تواند ديدن و شنيدنِ من را داشته باشد. کسي نمي تواند فکرِ من یا راه رفتنِ من را داشته باشد ( مقصود افعال اند، نه اعضا! اعضا مالِ من است، ديدن هم مالِ من است. اعضا را مي شود از من جدا کرد؛ ولي ديدن و شنيدن فعلِ من است). خداوند در قرآن مي فرمايد:
﴿ الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْديهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُون﴾ :
در روز قيامت، خدا مالک همه چيز مي شود. دهانشان را مي بنديم و دستانشان با ما حرف مي زند، پوست شان با ما حرف مي زند، اعضایشان شهادت مي دهد.
﴿يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَيْديهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ ﴾ :
وقتي دست و پا و اعضایشان سخن مي گويند، سؤال می شود: چه کسی شما را به نطق درآورد؟
﴿ وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَ هُوَ خَلَقَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُون ﴾
مي گويند: کسي که همه چيز را به نطق درمي آورد، ما را به نطق درآورد.
مالکیت خانه و مالکیت دست ومالکیت گرفتن، سه مرتبه ی مالکیت بوده که به ترتيب قوي تر ند.
ما مالک خانه ي خود هستيم، مالک سلول هاي مغزمان هستیم، مالک انديشه ي خودهستيم؛ این مالکیت ها در سه مرتبه اند که مالکیت انديشه قوي تر است.
اگر انديشه ی من را از من جدا کنند، ديگر انديشه ی من نيست، اصلاً ديگر انديشه نيست. در روز قيامت خدا تمام اين مالکيت ها را مي گيرد و يک مرتبه مجازي (سلب) مي شوند. قرآن کريم می فرماید:
﴿ وَ أنْ لَيْسَ لِلإنْسانِ إلاَّ ما سَعى وَ أنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرى﴾
﴿به واقع متعلق انسان نيست مگر این که به زودي نتیجه ی سعي اش ديده مي شود. ﴾
در روز قیامت سعي ها ديده مي شوند؛ يعني در روز قيامت تفکّرات مجسّم مي گردند و ديده مي شوند. گرفتن، حرفزدن، راه رفتن و... در روز قيامت ديده
مي شوند. تمام اين اسم های معنا، اسمِ ذات مي شوند. تمام حَدَث ها و پدیده ها ثابت و ديده مي-شوند.
معاد يعني برگشتن: ﴿ إنَّا لِلَّهِ وَ إنَّا إلَيْهِ راجِعُونَ﴾ همه به سوي خدا برمي گرديم؛ يعني همه ی تعلّقات و مالکيت ها در روز قيامت قطع مي شوند و ديگر چيزی به غير از اعمالمان نداريم. لذا مي گوييم: مبدأ و معاد.
إليه يعود؛ به سوی او برمي گردد. إليه ترجعون؛ به سوي خدا برمي گرديم. الآن هم پيش خدایيم. سخن قلندر درويش ها که میگویند: «قطره دريا مي شود» از نظر آموزه هاي ديني ما صددرصد غلط است؛ بلکه قطره به دريا پيوسته مي شود. اين که به سوي خدا برمي گرديم؛ به این معناست که مالکيت هاي ما از بين مي روند و انسان به اذن خدا فقط مالک اعمال خودش می-باشد و باز هم مالکيت خدا، بيشتر و اَملک است.
حجاب نوروحجاب ظلمت
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله درقست سوم خطبه غدیر می فرمایند:
«ثُمَّ الْإِمامَةُ في ذُرِّيَّتي مِنْ وُلْدِهِ إِلي يَوْمٍ تَلْقَوْنَ اللَّهَ وَرَسولَهُ. »:«و سپس امامت ، در فرزندان من از نسل علی خواهد بود تا برپایی رستاخیز که خدا و رسول او را دیدار کنید . »
ملاقات با رسول صلی الله علیه وآله توجيه پذیراست؛ اما با خدا ملاقات مي کنيد يعني چه؟ مگر اين جا ملاقات نمي کنيم؟
خداوند در قرآن کریم می فرماید:
﴿ يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيه﴾
﴿وقتي با زحمت به سوي خدا روید، خدا را ملاقات خواهید کرد. ﴾
اين جا در مورد مرگ بحث مي کند، ولي مربوط به قيامت است. اما چرا در مرگ و قيامت تعبير شده است که ما خدا را ملاقات مي کنيم؟ مگر اين جا ملاقات
نمي کنيم؟ اين جا تعلّقات نمي گذارند ما خدا را ملاقات کنيم. حضور قلب با قلب سليم، ابزارملاقات خود خداست. به اين معنا که باید تمام حجاب ها از بين برود تا ما خود خدا را با ديده قلب رؤيت کنيم: « تَلْقَوْنَ اللَّهَ وَرَسولَهُ ». لذا يکي از اسامي قيامت،« يوم الملتقى» است.
در روز قیامت ما خدا را ملاقات مي کنيم، چرا که تمام حجاب ها از بين مي رود.
ما دو حجاب داريم: يکي حجاب نور، دیگری حجاب تاريکی و گناه. انسان بر اثر گناه از خدا غافل مي شود، لذا به واسطهی قرار گرفتن در حجب ظلمت و گناه، خدا را ملاقات نمي کند. اگر انسان هاي پاکي باشند، آنگاه بين آن ها و خدا، حُجُب و سُرادِقات نور حجاب شده وخدا را در این جا ملاقات میکنند.
در واقع يک نوع ملاقاتي است از پس سُرادِقات نور. در روز قيامت، خدا را ملاقات مي کنيم، زیرا پرده ها کنار میروند .
درقیامت اگر هم حجابي باشد، حجاب نور است؛ يعني به وسيله ی مقام نوراني خاتم الانبياء صلی الله علیه وآله یا امام حسين صلوات الله عليه و امثال ایشان که مشيت اللهاند می توانیم خدا را ملاقات می کنیم. لذا يکي از اسم هايي که قيامت دارد، محلّ لقاء الله است.
در قرآن کريم و در آموزه هاي همه ی اديان، يکي از مشخصات قيامت و مسائلي که درباره ی معاد مطرح شده، مسئله ی از بین رفتن تعلّقات انسان و ملاقات با خداست. اين ملاقات را همه دارند؛ هم مؤمن، هم کافر و هم منافق. در قيامت ديگر کسي حجاب ندارد که به واسطه آن از خدا غافل شود.
ثبات اعمال
از ديگر موضوعاتي که درباره ی روز قيامت مطرح است و در خطبههم گفته شده اين است: اعمالي که اين جا به صورت حدوث و پدیده است و گُم مي شود (اتفاق مي افتد و با گذر زمان، ديگر وجود ندارد) در آن جا ثبات پيدا مي کند و مي ماند. فرض کنیم هر هفته که به کلاس مي آييم، ظاهر بدن را مي بينيم.
مولکول هايي که جمع شده و فيزيک بدن ما را تشکيل داده، ثابت است.امّا هر هفته که مي آييم آيا همان صحبت ها، نگاه ها و حرکت ها را هم مي بينيم؟ همهی حرکت ها با مرور زمان تمام می شود . همهی جملاتي که درکلاس گفته شده، همه اش رفته و محو شده اند؛ البته ظاهرش محو شده، امّا زبان و حنجره و صورت و... هستند.
روز قيامت و عَرضه ی بر خدا
« فَمَنْ لَمْ يَأْتَمَّ بِهِ وَبِمَنْ يَقُومُ مَقامَهُ مِنْ وُلْدي مِنْ صُلْبِهِ إِلي يَوْمِ الْقِيامَةِ وَالْعَرْضِ عَلَياللَّهِ عَزَّوَجَلَّ ...» :«اینک آنان که از او و جانشینانش از فرزندان من و از نسل او - تا برپایی رستاخیز و عرضهي بر خدا - پیروی نکنند ...»
عَرضه ی بر خدا؛ يعني در روز قيامت چيزی جز خودمان نداريم و در خدمت خدایيم. هيچ مانعي، اراده اي و تعلّقي نداريم.
چيزي که ما را از خدا و حقايق دور کرده، همين تعلّقات است. اگر در نماز نمي توانيم حضور قلب پيدا کنيم، به خاطر افکار و تعلّقات مختلفمان است.
به یاد داشتن مرگ
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در قسمت دهم خطبه غدیر می فرمایند:
«اُذْكُرُوا الْمَماتَ وَالْمَعادَ وَالْحِسابَ وَالْمَوازينَ وَالْمحاسَبَةَ بَيْنَ يَدَي رَبِّ الْعالَمينَ وَالثَّوابَ وَالْعِقابَ. »: «یاد آورید مرگ و قیامت را ، حساب و ترازوها ( برای توزین اعمال) را ، محاسبهی در برابر پروردگار جهانیان و پاداش و کیفر را . »
اينجا هم مقابل خداييم، منتها آن جا جز اين که در مقابل خدایيم، غرق در حضور اویيم و دیگر چيزی احساس نميکنيم.
تجسّم اعمال
گفته شده که ازخصوصيّت روز قيامت اين است که همه چيز ثبات دارد. خداوند در قرآن کریم میفرماید:
﴿فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ * وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ ﴾
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله مسئله ی تجسّم اعمال را در خطبه غدير چند مرتبه بيان فرموده اند:
«لا يَعْجَلُ بِانْتِقامِهِ وَلايُبادِرُ إِلَيْهِمْ بِمَا اسْتَحَقُّوا مِنْ عَذابِهِ. » : «در انتقام و کیفر سزاواران عذاب، بی شتاب است. »
براي آناني که استحقاق عذاب دارند، خدا در دنيا مبادرت نمي کند و پيشي نمي گيرد. تمام عذاب ها مجسّم است.
اين عذاب ها در قیامت محفوظ است، مگر اين که توبه کنند.
رسو ل خدا صلی الله علیه وآله در فراز دیگر می فرمایند:
«فَاحْذَرُوا أَنْ تُخالِفوهُ فَتَصْلُوا ناراً وَقودُهَا النَّاسُ وَالْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرينَ.»:«پس ، از مخالفت او بهراسید ؛ وگرنه در آتشی در خواهید شد که آتش گیرهی آن مردمانند و سنگ که برای حق ستیزان آماده شده است . »
چيزي که باعث شده انسان ها هيزم آتش زنه و آتش گيره ی جهنّم بشوند، اعمالشان است. يک سِری از اعمال انسان، آتش زنه ی آن جا می شود.
تجسّم اعمال در روز قيامت، هيزم و شعله می شود.
رابطه ی عمل وجزا
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله درقسمت سوم خطبه غدیرمی فرمایند:
«وَلْتَنْظُرْنَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ »:« البته بایست هر کسی بنگرد که برای فردای خویش چه پیش فرستاده.»
اعمالی که براي فردايمان مي فرستيم، محفوظ است. اگرلا اله الا الله مي گوييم، دروغ مي گوييم، رِبا مي خوريم ویا نماز مي خوانيم، اين ها اعمالی است که از پيش مي فرستيم و آنجا مجسّم مي شوند ومحفوظ هستند. خداونددر قرآن کریم می فرماید:
﴿الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾
﴿امروز جزا داده مي شويد؛همان را که عمل مي کرديد.﴾
يعني جزاي ما عين عمل ماست( عينيت جزا و عمل ). در مورد جزا و عمل سه رابطه وجود دارد:
1) رابطه عمل و جزا، قراردادي است. عمل مي کنيم و جزا داده مي شود.
مثل اين که امروز مي گويند: «کسي که از چراغ قرمز عبور کند، جزايش اين است که بايد پنجاه هزار تومان جریمه بدهد». رابطه ی پنجاه هزار تومان با عبور از چراغ قرمز قراردادي است، چراکه پس فردا مي توانند بگويند: «کسي که از چراغ قرمز عبور کرد، يک ماه از رفتن به مدرسه يا اداره محروم مي شود» .درحقیقت این نوع قرارداد میتواند عوض مي شود.
2) رابطه ی عمل و عکس العمل، رابطه ی مقدمّه و نتيجه است.
مثلاًهر که گندم بکارد، سنبله برمي دارد. سنبله عين آن گندم نيست ولی نتيجه آن است.
3) رابطه ی عمل با نتيجه، رابطه ی عينيّت است(اين هماني است) بينشان هو هويّت برقرار است.
وقتي قرآن مي خواهد مکانيزم عمل و جزا را توضيح دهد، مي فرمايد: عمل همان جزاست و جزا همان عمل است:
﴿ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾ :
﴿امروز جزا داده مي شويد؛ همان را که عمل مي کرديد. ﴾
بر طبق روايات مربوط به برزخ و قيامت، وقتي مؤمن در برزخ و شب اوّل قبر چشم باز مي کند؛ مي بيند شش نفر به ديدنش آمده اند و در شش طرفش ايستاده اند: بالای سر و پايين پا، مقابل و پشت سر، سمت راست و چپ. مي پرسد: شما که هستید؟ مي گويند: من ولايت تواَم، من نماز تواَم، من روزه ي تواَم، من صدقه ی تواَم و... تمام اين اعمال مجسّم مي شوند.
رابطه ی عمل با جزا رابطه ی عينيّت است؛ مثل اتاق آپارات و پرده ی سينما. چیزی که بر روي پرده ی سينما پخش مي شود، عين هماني است که در اتاق آپارات مي چرخد.
رسواکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:
«مَعاشِرَالنّاسِ، ﴿آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَالنَّورِ الَّذي﴾ أُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلي أَدْبارِها أَوْ نَلْعَنَهُمْ كَما لَعَنَّا أَصْحابَ السَّبْتِ » : «هان مردمان! ﴿ به خدا و رسول او و نور همراهش ایمان آورید﴾ پیش از آن که چهره ها را تباه و باژگونه کنیم، یا چونان اصحاب روز شنبه ( یهودیانی که بر خدا نیرنگ آوردند) رانده شوید. »
يعني قبل از آن که مسخ شويد. مسخ عينیت برخي از اعمالي است که انسان انجام مي دهد و در آخرت مجسّم مي شود.
بين عمل و جزا رابطه ی معناداری وجود دارد. در گروهي از روايات داريم: آناني که حرص دارند، در روز قيامت به صورت مورچه مبعوث مي شوند؛ زیرا مورچه حرص دارد و بيشتر از آن چه مي خورد، جمع مي کند. آناني که کينه دارند به صورت شتر مبعوث مي شوند.
آناني که بي غيرت اند به صورت خرس و خوک مبعوث مي شوند. آناني که نافهم اند به صورت الاغ مبعوث مي-شوند:
﴿مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً ﴾
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در قسمت ششم خطبهمی فرمایند:
«مَعاشِرَالنّاسِ﴿، لاتَمُنُّوا عَلَي بِإِسْلامِكُمْ، ﴾ بَلْ لاتَمُنُّوا عَلَياللَّهِ فَيُحْبِطَ عَمَلَكُمْ وَيَسْخَطَ عَلَيْكُمْ وَ يَبْتَلِيَكُمْ بِشُواظٍ مِنْ نارٍ وَنُحاسٍ .» : « هان مردمان! ﴿..اسلامتان را بر من منت مگذارید﴾ و بر خدا نیز، که اعمالتان را بیهوده و تباه خواهد کرد واو بر شما خشم خواهد گرفت و شما را به شعله ای از آتش و مس گداخته گرفتار خواهد کرد. »
هر چه اعمال انسان آتش زنه داشته باشد(معاصی بیشتر داشته باشد) ،در روز قيامت آتش بیشتری تجسّم مي شود. خداوند در قرآن کریم می فرماید:
﴿إِنَّ الَّذينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ في بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعيراً ﴾
﴿آناني که اموال يتيمان را مي خورند، در شکم هايشان آتش مي خورند.﴾ يعني خوردن مال يتيم به خوردن آتش تبدیل میشود.
يکیاز مسائل قيامت، تجسّم اعمال است. برطبق روایات ،اسکلت بندي بهشت و جهنّم را خدا آفريده است. برطبق روایات ، خداوند بهشت و فرشتگان را از زیادی خلقت امام حسين عليه السلام و ائمه عليهم السلام آفريده و جهنّم را از انسان هاي شقي آفريده است.لذا اسکلت بهشت وجهنم هست ولی اعمال ما آن جا را
مي سازد . در روز قيامت و در بهشت و جهنّم ، اعمال ما ـ که به صورت حدث و گذرا هستند ـ ثبات پيدا مي کنند و ذات مي شوند.
اسم بر دو قسم است: اسم ذات و اسم معنا.اسم ذات مثل زيد و اسم معنا مثل زدن.
زدن اسم معناست؛ امّا در قیامت،معنا هم ذات مي شود و تجسّم پيدا مي کند. راجع به مسئله ی تجسّم اعمال، در قرآن آيات بسياري داريم؛ به خصوص آيات سوره هاي آخِر قرآن که بيشتر به قيامت اشاره دارند:
﴿ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ* تَبَّتْ يَدا أبي لَهَبٍ وَ تَبَّ* ما أغْنى عَنْهُ مالُهُ وَ ما كَسَبَ* سَيَصْلى ناراً ذاتَ لَهَبٍ* وَ امْرَأتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ* في جيدِها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ ﴾
تمام اين ها تجسّم اعمالي است که انجام شده است.
﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ * الْقارِعَةُ*مَاالْقارِعَةُ* وَماأدْراكَ مَاالْقارِعَةُ* يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ*وَتَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ* فَأمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازينُهُ* فَهُوَ في عيشَةٍ راضِيَةٍ*وَأمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازينُهُ* فَأمُّهُ هاوِيَةٌ*وَماأدْراكَ ماهِيَهْ* نارٌحامِيَةٌ ﴾
بیانی از آتش دوزخ، هاويه است. آتش تب آور. حُمّي يعني تب. تب که مي آيد، فقط ظاهر بدن نمي سوزد، بلکه درون هم مي سوزد. آتش جهنّم هم فقط بيرون را نمي سوزاند؛ درون را هم مي سوزاند.
﴿ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ *ألْهاكُمُ التَّكاثُرُ* حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ* كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ* ثُمَّ كَلاَّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ*كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ*لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ* ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقينِ﴾
جحيم را مي بينيد؟ تمام اين ها تجسّم اعمال اند.