بنام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
درس پنجم: علی علیه السلام، جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله در تمام شؤون
در پنجمين درس از مجموعهي دروس امامت در خطبهي غدير بعضي از اصطلاحات خطبه را مورد بحث قرار ميدهيم.
نگاهی به آیه ی تبلیغو نکات آن
فَاَوْحى اِلَىَّ: (بِسْمِ اللّه الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، یا اَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیكَ مِنْ رَبِّكَ، فى عَلِىٍّ، یعْنى فِى الْخِلاَفَةِ لِعَلِىِّ ابْنِ اَبیطالِب، وَ اِنْ لَمْتَفْعَلْ فَمابَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّه یعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ).
پیامبر صلیاللّهعلیهوآله در اول بخش دوم خطبهشان میفرمایند:
كه خداوند به ایشان وحی كرد كه ای رسول، آنچه را از جانب پروردگارت دربارهی علی علیه السلام، یعنی دربارهی خلافت و جانشینی ایشان، به تو نازل شده است ابلاغ بكن.
اینجا واژهی خلافت آمده است. تعابیری كه در خطبه برای معرفی امیرالمؤمنین علیهالسلام و اعلان امامت ایشان میآید مختلف و متفاوت است. حضرت رسول صلیاللّهعلیهوآله از پنج گونه تعبیر برای بیان معنایی كه مَد نظرشان بوده است استفاده كردهاند: وراثت و وارث، امامت و امام، خلافت و خلیفه، وصایت و وصی و ولایت و ولی.
تبلیغولایت با رَدای رسالات
اینجا پیامبر صلیاللّهعلیهوآله برای اولینبار در خطبه، خلافت حضرت علی ابن ابیطالب علیهالسلام را مطرح میكنند. در آیهی شریفهی
یا اَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْتَفْعَلْ فَمابَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّه یعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ
خداوند مقام پیامبر صلیاللّهعلیهوآله را برمیشمرد و به ایشان میگوید امامت حضرت امیرالمؤمنین را اعلام كنند. امامت و خلافت البته در غار حرا اعلام شده است اما وقتیكه قرار است این امر در غدیر خُم اعلان رسمی و عمومی بشود آنگاه خداوند به پیامبر صلیاللّهعلیهوآله میفرماید: برای ابلاغ چُنین موضوعی برو و ردای خود را به تنات بیانداز و شنلات را بپوش! كدام شنل و چه ردایی؟ ردای رسالت! چُنانكه میفرماید:
یا أَیهَا الرَّسُولُ
مثل آنكه كسی را كه طبیب است صدا بزنیم و به او بگوییم خانم یا آقای دكتر! باید طبابت بكنی. یا آقای مهندس! باید بروی كارگاه یا كارخانه و مهندسی بكنی. آنوقت دكتر روپوش سفیدش را میپوشد و مهندس لباس كارگاهاش را تناش میكند و آمادهی كار میشوند. اینجا هم چُنین اتفاقی میافتد و از این باب است كه خداوند میفرماید:
یا اَیها الرَّسُول
در ادبیات میگویند تعلیقِ حُکم بر وَصفْ مُشعِر بر عِلیت است؛ چرا باید رسالتام را انجام بدهم؟ چون
الرَّسُول
یعنی رسول خاص
خلافت یعنی اینكه كسی پاش را جای پای كسی بگذارد و خلافت برای پیامبر صلیاللّهعلیهوآله یعنی اینكه امیرالمؤمنین علی علیهالسلام پاِیشان را جایِ پایِ پیامبر صلیاللّهعلیهوآله بگذارند. اصلاً خلاف یعنی قدم زدن و رفتوآمد کردن. اصل واژهی اختلاف یعنی رفتوآمد كردن. اگر به مسائلی مانند عدم اتفاق هم اختلاف میگویند بهخاطر این است كه رفتوآمد میكنند و حرف میزنند و بحث میكنند.
مُخْتَلَف الْمَلَائِكَة (1)
كه در زیارتنامهها میخوانیم یا در إذن ورود به مشاهد مُشرّفه و حرمهای مقدّس و مبارك ائمهی اطهار سلاماللّه علیهم و امامزادهها علیهمالسلام میگوییم به همان معنای جای آمد و رفت است؛ یعنی آنجا كه فرشتهها در رفتو آمدند. حالا معنای خلافتی كه پیامبر صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند چیست؟ یعنی كسی پایش را جای پای پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله گذاشته است. این شخص کیست؟ حضرت علی ابن ابیطالب علیهالسلام.
تبلیغولایت مساوی با اکمال رسالت
وَ اِنْ لَمْتَفْعَلْ فَمابَلَّغْتَ رِسالَتَهُ
خداوند به حضرت رسول صلیاللّهعلیهوآله میفرماید اگر این کار را انجام ندهی و موضوع جانشینیات را ابلاغ نكنی رسالتات را انجام ندادهای. یعنی رسالت تو پیامرسانی است و آخرین مرحلهی پیامرسانی، آجر آخری كه بر بنای رسالت و پیامآوریات باید بچینی و بگذاری، پیامرسانی و ابلاغ جانشینیات است.
حالا معنا ندارد اگر سُنیها این آیهی شریفه را دربارهی وضو و یا هر حكم دیگری تفسیر كردهاند. برای اینكه آن احكام پیشتر هم بودهاند. البته كه ولایت هم بوده است اما ابلاغ و اعلام ولایت و سرپرستی بهطور رسمی و اینچُنین علنی در مقابل اینهمه مردم انجام نشده و سابقه نداشته است.
وَ اِنْ لَمْتَفْعَلْ فَمابَلَّغْتَ رِسالَتَهُ
نشان میدهد که جانشینی و خلافت با رسالت مساوی است؛ چون رسالتی که پیامبر صلیاللّهعلیهوآله بیستوسه سال برای آن زحمت كشیدند اگر دُمبریده و ابتر باشد و ادامهای نداشته باشد فایدهای ندارد. اگر پیامبر صلیاللّهعلیهوآله برای خودشان جانشین تعیین نکنند که دیگر نمیتوانند ادامه بدهند و ادامهای هم در كار نیست.
وَ اللّه یعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ
یعنی اینکه تو از مردم ترس داری؛ خداوند تو را از ایشان حفظ میكند و ترسی نداشته باش.
ولایت امیر المومنین علیه السلام برای همه مردم
در ادامهی خطبه، پیامبر صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند كه ایشان از جانب سلام مأمور هستند تا
اَقُومَ فی هذَا الْمَشْهَدِ فَاُعْلِمَ كُلَّ اَبْیضَ وَ اَسْوَدَ
یعنی ایشان مأمورند آنچه را باید بگویند به همه، سیاه و سفید، اعلام نمایند. كسی نیست كه از مسألهی قبول خلافت و امامت مُستثنا باشد. نتیجه آنكه امامت و خلافت امیرالمؤمنین علیهالسلام عام است و تمامیت و شمول دارد. منطقهای نیست و محدودیت مكانی و پایان زمانی و اختصاص به جمعیت خاصی ندارد.
كُلَّ اَبْیضَ وَ اَسْوَدَ
كه پیامبر صلیاللّهعلیهوآله فرمودهاند اصطلاح است و معنای آن میشود همهی مردم. این اصطلاح عمومیت دارد و چون حضرت رسول صلیاللّهعلیهوآله محدودیت و پایانی برای زمان یا مكان مشخص نكردهاند همهجا و همهكس را شامل میشود.
پیامبر صلیاللّهعلیهوآله در خطبهشان چندین اصطلاح به کار میبرند. نكته آنجا است كه اگر ایشان هرکدام از این اصطلاحات را تکتك و تنها استفاده میكردند ممکن بود اشکالکنندگان ایراد بگیرند كه حدِّ ولایت و خلافت این یا آن است.
پیامبر صلیاللّهعلیهوآله واژههای مختلفی بیان میكنند تا همهی اطراف و ابعاد امامت مشخص بشود. مثل آن است كه من بگویم اگر مسافرت رفتم و نبودم و دربارهی امتحانها سؤال داشتید از فلانكس بپرسید یا دربارهی جزوهها با آن كسِ دیگر صحبت بكنید. اینها جزء به جزء از مواردی هستند كه در نبودن من ممكن است برای شما پیشآمد بكند و لازم است كسی را معرفی بكنم تا در این اجزا به او رجوع بكنید. اما اگر آنچه گفتم كلّی و جامع بود و شرطی نگذاشتم و قیدی نیاوردم، مثلاً اگر گفتم در نبودن من زید مطلقاً جانشین من است، آنوقت هماو، یعنی زید، در همهی امور محل رجوع شما میشود. پول اگر خواستید یا اگر خواستید از كلاس غیبت بكنید و مسافرت بروید یا امتحان بگیرید یا در هر مسألهی دیگری بایستی به او مراجعه بكنید.
امیرالمومنین علیه السلام برادر پیامبر صلی الله علیه و اله
پیامبر صلیاللّهعلیهوآله در ادامه میفرمایند:
اَنَّ عَلِىَّ ابْنَ اَبىطالِبٍ اَخى وَ وَصِیى وَ خَلیفَتى (عَلى اُمَّتى) وَ الْاِمامُ مِنْ بَعْدی الَّذى مَحَلُّهُ مِنّى مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسى اِلاَّ اَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى وَ هُوَ وَلِیكُمْ بَعْدَ اللّه وَ رَسُولِهِ
واژهی أخییعنی اینكه پیامبر صلیاللّهعلیهوآله فرمودهاند حضرت علی علیهالسلام برادر ایشان است، اشاره میكند به جریان مؤاخات. حضرت رسول صلیاللّهعلیهوآله بین همهی اصحابشان برادری برقرار كردند و تمام صحابه، دو به دو، با هم صیغهی برادری خواندند، چنانكه ابوبكر با عمر برادر شد و اما پیامبر صلیاللّهعلیهوآله با تنها كسی كه صیغهی مؤاخات خواندند امیرالمؤمنین علیهالسلام بود. (2) این واقعه نشان میدهد آنكس كه پیامبر صلیاللّهعلیهوآله از میان اُمتشان برگزیدهاند علی علیهالسلام بوده است. اگرچه معنای اخوت این نیست كه اگر پیامبر صلیاللّهعلیهوآله با كسی عهد برادری ببندند او منجی الهی خواهد بود اما نكتهی مهمی درش هست و آن اینكه پیامبر صلیاللّهعلیهوآله امیرالمؤمنین را همسنگ و یك تراز و برابر با خودشان میدانند. ضمناً اخوت و برادری به این معنا اشاره میكند که اگر کسی خیلی به كس دیگری نزدیك باشد مثل آن است كه با هم از یك پدر و مادر هستند.
امیر المومنین علیه السلام وصی پیامبر صلی الله علیه و اله
واژهی بعدی كه در خطبه آمده، وَصِییاست. وصایت حدودی دارد. مثلاً من میگویم شما در اموالام وصی من هستید و در آنچه به جزوههایم مربوط میشود فلانی وصی است و در امور جلساتام دیگری. اما چون پیامبر صلیاللّهعلیهوآله بهشكل عام میفرمایند اَخى وَ وَصِیى و حدّی تعریف نمیكنند و نمیگویند وصی من در كجا و یا در چهچیز آنوقت وصیت عمومی میشود؛ یعنی در همهچیز. در عین حال چون وصیت در آن زمان برای مردم عادی تنها در اموال و خانواده معمول بود ممکن است بگویند وصی كه پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله فرمودهاند یعنی فقط در امور خانواده و اموال.
برای همین پیامبر صلیاللّهعلیهوآله توضیح میدهند و بعدِ واژهی وَصِییمیفرمایند:
وَ خَلیفَتی عَلی اُمَّتی
یعنی او جانشین من در اُمّتام است. میپرسیم اُمّت شما تا کی هستند یا رسولاللّه؟
لِلْعالَمینَ نَذیراً (3)
چنانكه در قرآن آمده است
وَ اُوحِی اِلَی هذَا الْقُرْآنُ لِاُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ (4)
پس دامنهی اُمّت بینهایت است. بینهایت از آننظر كه محدود به زمانی نیست تا جایی پایان بگیرد و تا قیامت ادامه خواهد داشت. پس حضرت رسول صلیاللّهعلیهوآله با قید
خَلیفَتی عَلی اُمَّتی
كه آوردهاند گسترهی اختیارات وصی را بیشتر از آنچه معمول بوده است مشخص كردهاند و بر آن تأكید گذاشتهاند و ادامه دادهاند كه
وَ الْاِمامُ مِنْ بَعْدی
یعنی حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام مطلقاً پیشوای بعد از من است و چُنین گمان نبرید كه تنها در امّت من خلیفه است و فقط برای من و خودش امام است. واژهی امام معنای خاص خودش را دارد. وقتی میگوییم امام، باید از آنطرف مأمومی هم باشد. عجالتاً اینكه اگر حضرت علی علیهالسلام امام است، یعنی رهبری و پیشوایی دارد. حالا این امامت در چه چیز است؟ در نماز جماعت؟ در مسائل شرعی؟ در قانونآوری؟ هیچكدام را نگفتهاند و مشخص و مقیّد نكردهاند.
تشبیه پیامبر صلی الله علیه واله برای جا افتادن مسئله امامت برای مردم
پیامبر صلیاللّهعلیهوآله برای اینكه امام بعد از خود را توضیح بدهند میفرمایند:
الَّذی مَحَلُّهُ مِنّی مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسی
از اینجا معلوم میشود كه صدوسیهزار نفر مردمِ آنزمان داستان هارون و موسی را میدانستند و علّتاش هم آن بود كه یهودیها از سالها قبل شنیده بودند كه پیغمبر آخرالزمان از یثرب میآید و آنجا به حكومت میرسد و به اینخاطر آمده بودند اطراف یثرب سکونت كرده بودند و در اثر رفتوآمدشان با اعراب فرهنگشان به اهل مدینه منتقل شده بود. لذا حتی اهل مدینه و مکه هم مسألهی موسی و هارون میدانستند و میدانستند كه نسبت هارون به موسی همانا وزارت و ادامهی دین است. به همین خاطر است كه پیامبر صلیاللّهعلیهوآله بهراحتی دربارهی حضرت علی علیهالسلام اعلام میکنند
الَّذی مَحَلُّهُ مِنّی مَحَلُّ هارُونَ مِنْ مُوسی اِلاَّ اَنَّهُ لا نَبِی بَعْدی
حضرت رسول صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند نسبتشان با امیرالمؤمنین علیهالسلام همان نسبت موسی و هارون است مگر اینکه بعد از ایشان پیغمبری نیست. یعنی علی علیهالسلام پیغمبر نیست، قانونآور نیست. پیامبر صلیاللّهعلیهوآله خطبهشان را چُنان دقیق بیان كردهاند كه گفتن یا نگفتن هركدام از واژهها و عبارتها میتوانسته دغدغهای ایجاد بكند.
امیرالمومنین علیه السلام سرپرست مردم است پس از پیامبر صلی الله علیه واله
وَ هُوَ وَلِیكُمْ
او ولی شما است.
واژهی بعدی كه در خطبه آمده ولی است.
وَ هُوَ وَلِیكُمْ بَعْدَ اللّه وَ رَسُولِهِ.
این بَعدیت كه پیامبر صلیاللّهعلیهوآله در عبارتشان فرمودهاند از حیثِ رتبه است. یعنی ولی شما اولاً خدا است و بعد از خدا من هستم و بعد از من علی علیهالسلام است.
اما ولی یعنی چه؟ آیا ولی یعنی دوست؟ یعنی پیامبر صلیاللّهعلیهوآله فرمودهاند كه حضرت علی علیهالسلام پس از خدا و من و در مرتبهی بعد از خدا و من دوست شما است؟ اینگونه برداشت از این عبارت فاقد معنا است. اگر مراد از ولایت دوستی باشد بیمعنی است كه بعد از خدا و رسول صلیاللّهعلیهوآله باشد؛ میشود هم خدا و هم رسول صلیاللّهعلیهوآله را دوست داشت و هم كسان دیگری را و اینهمه با هم باشد.
چُنانكه در آیات بسیاری از قرآن آمده است كه دوستان شما خدا، رسول صلیاللّهعلیهوآله و مؤمنین هستند. معلوم میشود این ولایت توفیر میكند و این ولی معنای دیگری دارد و آن، همانا سرپرست و اَولی و اَحق به تصرف است.
مثالاش اینكه پدر شما به شما پولی میدهید و میگوید خرج بكنید. حال كدامیک شما اَولیبتصرف هستید؟ آیا پدرتان یا شما؟ شما هم حق دارید و میتوانید در پولی كه پدرتان به شما داده است تصرف بكنید اما مرتبهی پدرتان پیش از شما است.
حقّ تفسیر قرآن با آورندهی آن است
وَ قَدْاَنْزَلَ اللّه تَبارَكَ وَ تَعالی عَلَی بِذالِكَ آیةً مِنْ كِتابِهِ هِی: {اِنَّما وَلِیكُمُ اللّه وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ (5)}
به این آیه در اصطلاح محدثین آیهی ولایت گفته میشود چون در آن خداوند متعال ولایت و سرپرستی امیرالمؤمنین علیهالسلام و سرپرستی پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله و سرپرستی خودش را تبیین و تفهیم کرده است. سؤال میكنیم حقّ تفسیر آیه با كیست و چهكسی مُحق است و میتواند آیه را به شخص یا موضوعی تفسیر كند؟ آورندهی كتاب! پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله آورندهی کتاباند و ایشان در ادامهی آیهی پنجاهوپنج سورهی مائده كه در خطبهشان تلاوت كردهاند میفرمایند:
وَ عَلِی ابْنُ اَبیطالِبٍ الَّذی اَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّكاةَ وَ هُوَ راكِعٌ یریدُ اللّه عَزَّوَجَلَّ فی كُلِّ حالٍ
یعنی علی ابن ابیطالب علیهالسلام مصداق کامل آیه و شأن نزول آن است.
هماو است كسیكه نماز برپا کرده و در حال ركوع زکات داده است و در همهی احوال خداوند را میخواهد و چشماش به دنبال او است.
نکتهای که اینجا هست آنكه پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآله ابعاد مختلف امامت و ولایت را برشمردهاند. علاوه بر وراثت، اخوت را هم گفتهاند و بعد آیهی ولایت را قرائت كردهاند و شأن نزولاش را فرمودهاند. نكتهی دیگر اینكه نائب با منوبٌعنه یا آنكس كه از او نیابت دارد و امام با كسیكه پیشوایی را از او گرفته است هر چهقدر نزدیكتر باشند آن امامت و نیابت بیشتر برای مردم قابل قبول است. پیغمبر صلیاللّهعلیهوآله دربارهی امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند لحظهای نیست که او از خدا غافل باشد.
یریدُ اللّه عَزَّوَجَلَّ فی كُلِّ حالٍ
رضایت الهی در گرو تبلیغرسالت
پیامبر صلیاللّهعلیهوآله در ادامه میفرمایند با وجود همهی دشمنیها و سنگاندازیها و نفاقها و آنچه برشمردهاند و بهخوبی به آنها واقف بودهاند خداوند از ایشان راضی نمیشود مگر آنچه را كه در حق علی علیهالسلام نازل كرده است ابلاغ نماید و ابلاغِ حق امامت، خلافت، وصایت و ولایتِ امیرالمؤمنین علیهالسلام چُنان است كه اگر انجاماش ندهند، مانند این است که رسالتشان را انجام ندادهاند. پیشتر در خطبه آمده بود كه خداوند به پیامبر صلیاللّهعلیهوآله وحی كرده است كه:
یا اَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیكَ مِنْ رَبِّكَ، فى عَلِىٍّ، یعْنى فِى الْخِلاَفَةِ لِعَلِىِّ ابْنِ اَبیطالِب
و اینجا آمده است كه
یا اَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیكَ مِنْ رَبِّكَ، فى حق عَلِىٍّ، وَ اِنْ لَمْتَفْعَلْ فَمابَلَّغْتَ رِسالَتَهُ
مرتبهی اول بیان كردهاند:
فى عَلِىٍّ، یعْنی فِى الْخِلاَفَةِ لِعَلِىِّ ابْنِ اَبیطالِب
و اینبار فرمودهاند:
فى حق عَلِىٍّ
پس دو تعبیر آمده است. اولی دربارهی علی علیهالسلام و خلافت ایشان و دومی دربارهی حق علی علیهالسلام. آنچه که این دو تعبیرِ متفاوت میرسانند، آن است كه خلافت حق امیرالمؤمنین علیهالسلام است و حق کس دیگری نیست و چونكه در مقابل حق باطل میآید طبعاً خلافت برای هر كس دیگری باطل است.
ولایت امیر المومنین علیه السلام برهمگان واجب است
فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ (ذالِكَ فیهِ وَ افْهَموهُ وَ اعْلَمُوا) اَنَّ اللّه قَدْنَصَبَهُ لَكُمْ وَلِیاً وَ اِماماً فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَی الْمُهاجِرینَ وَ الْاَنْصارِ وَ عَلَی التّابِعینَ لَهُمْ بِاِحْسانٍ، وَ عَلَى الْبادى وَ الْحاضِرِ، وَ عَلَی الْعَجَمِىِّ وَ الْعَرَبىِّ، وَ الْحُرِّ وَ الْمَمْلوكِ وَ الصَّغیرِ وَ الْكَبیرِ، وَ عَلَی الْاَبْیضِ وَ الاَسْوَدِ، وَ عَلی كُلِّ مُوَحِّدٍ، ماضٍ حُكْمُهُ، جازٍ قَوْلُهُ، نافِذٌ اَمْرُهُ، مَلْعونٌ مَنْ خالَفَهُ، مَرْحومٌ مَنْ تَبِعَهُ وَ صَدَّقَهُ، فَقَدْغَفَرَ اللّه لَهُ وَ لِمَنْ سَمِعَ مِنْهُ وَ اَطاعَ لَهُ.
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ آخِرُ مَقامٍ اَقُومُهُ فى هذا الْمَشْهَدِ، فَاسْمَعوا وَ اَطیعوا وَ انْقادوا لِاَمْرِ (اللّه) رَبِّكُمْ، فَاِنَّ اللّه عَزَّوَجَلَّ هُوَ مَوْلاكُمْ وَ اِلاهُكُمْ، ثُمَّ مِنْدونِهِ رَسولُهُ وَ نَبِیهُ المُخاطِبُ لَكُمْ، ثُمَّ مِنْبَعْدى عَلىٌّ وَلِیكُمْ وَ اِمامُكُمْ بِاَمْرِ اللّه رَبِّكُمْ، ثُمَّ الْاِمامَةُ فی ذُرِّیتی مِنْ وُلْدِهِ اِلى یوْمٍ تَلْقَوْنَ اللّه وَ رَسولَهُ.
لا حَلالَ اِلّا ما اَحَلَّهُ اللّه وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَ لا حَرامَ اِلّا ما حَرَّمَهُ اللّه (عَلَیكُمْ) وَ رَسُولُهُ وَ هُمْ، وَ اللّه عَزَّوَجَلَّ عَرَّفَنِى الْحَلالَ وَ الْحَرامَ وَ اَنَا اَفْضَیتُ بِما عَلَّمَنى رَبِّى مِنْ كِتابِهِ وَ حَلالِهِ وَ حَرامِهِ اِلَیهِ.
از عبارت
فَاعْلَمُوا مَعاشِرَ النّاسِ ذالِكَ فیهِ وَ افْهَموهُ وَ اعْلَمُوا اَنَّ اللّه قَدْنَصَبَهُ لَكُمْ وَلِیاً وَ اِماماً
مشخص میشود كه امیرالمؤمنین علیهالسلام را خداوند به امامت نصب كرده است و امامت منصب الهی است و امام را خدا باید نصب بكند.
الف. پیامبر صلیاللّهعلیهوآله سه آیتم مشخص برای امامت به كار بردهاند:
اول آنكه
اَنَّ اللّه قَدْنَصَبَهُ
یعنی منصوب از طرف خداوند است.
دوم اینكه ولی است.
سوم اینكه امام و مفروضالطاعه است.
ب. پیامبر صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند اطاعت امیرالمؤمنین علیهالسلام بر همهكس واجب است، از مهاجرین و انصار گرفته تا تابعین، از حاضرین گرفته تا غایبها، از عرب تا عجم، از حُر و آزاد گرفته تا برده و مملوك، از كوچك و بزرگ، از سفید و سیاه، تا اینكه
وَ عَلی كُلِّ مُوَحِّدٍ
یعنی علی علیهالسلام بر هركس كه موحد باشد و
اَشهَدُ اَلّا اِله اِلّا اللّه
گفته باشد، ولی و سرپرستِ به حق و مفروضالطاعه است تا بینهایت.
مرحوم علامهی طباطبایی (6) استاد است در استفاده از آیات قرآن برای مسألهی ولایت و امامت! ایشان ذیل آیهی 124 سورهی بقره
قالَ اِنِّی جاعِلُكَ لِلنَّاسِ اِمام
میفرماید: از این جمله چُنان برداشت میشود كه امامت به جعل الهی است و نه به انتخاب و نه به شورا. (7) همانكه پیامبر صلیاللّهعلیهوآله فرمودهاند:
اَنَّ اللّه قَدْنَصَبَهُ لَكُمْ وَلِیاً
یعنی گمان نكنید كه من علی علیهالسلام را امام و ولی شما قرار دادهام؛ من از جای دیگری آمدهام و از جانب كس دیگری سخن میگویم. یادمان باشد كه یكی از تكنیكهای برتر برای تبلیغات آن است كه كسی اگر بِرندی میآورد و محصولی عرضه میكند آن را از كمپانی بزرگی بیاورد و مربوطش بكند به یك شركت معروف كه همه بهخوبی بشناسندش و از كیفیتش مطلع باشند. پیغمبر اكرم صلیاللّهعلیهوآله میخواهند بفرمایند كه این بِرند و این نشانِ امامت را ایشان نه از خودشان كه از خزانهی وحی آوردهاند.
در ادامهی خطبه، پیامبر صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند: آخرین بار است كه برای مردم صحبت میكنند پس بشنوید و اطاعت كنید و گردن بگذارید و نه به حرفهای من، كه به امر خداوند؛
لِاَمْرِ اللّه رَبِّكُمْ
در ماجرای توبهی حُرّ بن یزید ریاحی وقتی او خدمت امام حسینعلیهالسلام آمد و عرض کرد كه آیا میتواند توبه كند سیدالشهداعلیهالسلام فرمودند:
اللّه یغفرک (8)
هرگاه كسی نزد ائمه علیهالسلام میآمد برای عذرخواهی ایشان میفرمودند:
اللّه یغفرک
از منظر اخلاق توحیدی این نكتهی جالبی است.
ج. پیامبر صلیاللّهعلیهوآله میفرمایند:
فَاِنَّ اللّه عَزَّوَجَلَّ هُوَ مَوْلاكُمْ وَ اِلاهُكُمْ
یعنی خداوند هم الاه و پروردگار شما است و هم مولا و سرپرستتان. در واقع ایشان مولویت خدا و فرمان او را بیان میكنند و از آنجا میرسند به اثبات جایگاه و مولویت خودشان و بعد مولویت امیرالمؤمنین علیهالسلام و فرزندانشان و اینكه همهی این ولایتها از طرف خداوند است. خدا پروردگار و سرپرست شما است و بعد از خدا سرپرست شما منام که با شما صحبت میکنم و بعد از من علی علیهالسلام ولی و امام شما به امر خداوند است.
ثُمَّ الاِمامَةُ فی ذُرِّیتی مِنْ وُلْدِهِ اِلی یوْمٍ تَلْقَوْنَ اللّه و رَسولَه
حلال آن است كه خدا و رسول و ائمه حلال بدانند و حرام آن است كه ایشان حرام بدانند. ملاك حلیت و حرمت پیغمبر خدا صلیاللّهعلیهوآله و ائمهی معصومین علیهالسلام هستند و امامت مقامی است كه حلال خدا را حلال میكند و حراماش را حرام. همانا امام کسی است که:
فَالْحق مَا رَضِیتُمُوهُ وَ الْبَاطِلُ مَا سَخِطْتُمُوه (9)
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
منابع
1) الكافی (ط - الإسلامیة) / ج1 / 221 / بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ علیهالسلام مَعْدِنُ الْعِلْمِ وَ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَة
2) الصحیح من السیرة النبی الأعظم، مرتضى العاملی ج4 225 المؤاخاة بین المهاجرین و الانصار
3) فرقان (25) آیه 1
4) انعام (6) آیه 19
5) مائده (5) آیه 55
6) سید محمدحسین طباطبایی مشهور به علامه طباطبایی(۱۲۸۱- ۱۳۶۰ش)، مفسر، فلیسوف، اصولی، فقیه، عارف و اسلامشناس قرن ۱۴ق. وی از عالمان تأثیرگذار شیعه در فضای فکری و مذهبی ایران در قرن ۱۴ش بود. وی نویسنده تفسیر المیزان، و کتابهای فلسفی بدایة الحکمة و نهایة الحکمة، و اصول فلسفه و روش رئالیسم است.
7) المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ص: 275؛ترجمه المیزان، ج1، ص: 415 ؛ هفت نكته كه در باره امام و امامت از آیه كریمه بانضمام آیات دیگر استفاده مى شود:
اول: اینكه امامت مقامى است كه باید از طرف خداى تعالى معین و جعل شود.
دوم: اینكه امام باید بعصمت الهى معصوم بوده باشد.
سوم: اینكه زمین مادامى كه موجودى بهنام انسان بر روى آن هست، ممكن نیست از وجود امام خالى باشد.
چهارم: اینكه امام باید مؤید از طرف پروردگار باشد.
پنجم: اینكه اعمال بندگان خدا هرگز از نظر امام پوشیده نیست، و امام بدانچه كه مردم میكنند آگاه است.
ششم: اینكه امام باید بتمامى ما یحتاج انسانها علم داشته باشد، چه در امر معاش و دنیایشان، و چه در امر معاد و دینشان.
هفتم اینكه محال است با وجود امام كسى پیدا شود كه از نظر فضائل نفسانى ما فوق امام باشد.
و این هفت مسئله از امهات و رؤس مسائل امامت است، كه از آیه مورد بحث در صورتى كه منضم با آیات دیگر شود استفاده مىشود (و خدا راهنما است).
8) دانش نامه امام حسینعلیه السلام 6: 253
9) الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی) / ج2 / 494 / ذكر طرف مما خرج أیضا عن صاحب الزمان علیهالسلام من المسائل الفقهیة و غیرها فی التوقیعات على أیدی الأبواب الأربعة و غیرهم؛ بحار الأنوار (ط - بیروت) / ج53 / 172 / باب 31 ما خرج من توقیعاته علیهالسلام