به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
در مجلس هِشام
در یکی از سالها، هشام بن عبدالملک برای انجام اعمال حج به مکه رفته بود در هنگام انجام اعمال، هشام متوجه امام محمد باقر علیه السلام شد که به تبلیغ دین مشغول بودند. هنگامی که هشام به دمشق بازگشت، هنوز در فکر صحبتهای امام و تاثیر آن بر روی مردم بود. او تصمیم گرفت امام را از میان طرفداران خویش دور کند. پس نامهای به والی مدینه نوشت تا امام محمد باقر علیه السلام و فرزندش امام صادق علیه السلام را به نزد او در دمشق بفرستند.
هنگامی که امام به دمشق رسیدند، دربان کاخ هشام سه روز از ورود ایشان به کاخ جلوگیری کرد و وقتی روز چهارم اجازه ورود یافتند هشام به اطرافیان خود سپرده بود که ایشان را مسخره کنند و ناسزا گویند. امام محمد باقر علیه السلام و فرزندشان در کمال سادگی وارد کاخ پر زینت هشام شدند.
کاخ در سکوتی عجیب فرو رفت. هشام که بهت اطرافیانش را مشاهده کرد برای بر هم زدن سکوت رو به حضرت کرده و گفت: «ای محمد بن علی، همواره یک نفر از خاندان شما وحدت مسلمانان را میشکند و مردم را به سوی خود میخواند و از روی سفاهت و جهل گمان میکند که امام است.»
امام صادق علیه السلام پاسخ فرمودند: «ای مردم بدانید که خداوند اول شما را به وسیلهی خاندان ما هدایت کرد و آیندگان شما هم به وسیلهی ما راه مییابند. اگر شما پادشاهی زودگذر دنیا را دارید ما فرمانروایی آینده را خواهیم داشت.»
هشام که در جواب امام تحقیر شده بود خواست تلافی کند پس به سربازان مسلحی که در گوشهی مجلس مشغول تیراندازی به هدف مشخصی بودند اشاره کرد و به حضرت گفت: «تو هم مانند دیگر تیراندازان کمان به دست گیر و تیر اندازی کن.»
امام باقر علیه السلام امتناع کردند و هشام اصرار نمود پس به ناچار حضرت قبول کردند. امام باقر علیه السلام کمان به دست گرفته و تیری رها کردند. در مقابل نگاه متعجب حاضران تیر به وسط خال اصابت کرد. امام نُه مرتبه تیر انداختند و هر نُه بار تیر به مرکز هدف خورد. هشام که از دیدن این صحنه متعجب بود بی اختیار گفت: «عجب تیر انداز ماهری هستی! در عرب و عجم مانند شما یافت نمیشود.آیا فرزندت جعفر نیز مانند خودت به فنون تیر اندازی آشنا است؟»
امام محمد باقر فرمودند: «آری ما اهل بیت نبوت تمام کمالات و علوم و فنون را همانند پیغمبران از یکدیگر ارث برده و میبریم و زمین هیچ گاه از حجت خدا خالی نخواهد ماند.» هشام با شنیدن این حرف چهره اش سرخ و حالش دگرگون گشت.
پی نوشت: بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۴۶، ص: ۳۰۶