به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
رشوه
در دوران خلافت امیرالمومنین علیه السلام بسیاری از کسانی که با ایشان بیعت کرده بودند، وقتی عدالت بی نقص آن حضرت را می دیدند از ترس از دست دادن منافع خویش هراسان شده و بر ضد ایشان می شوریدند و یا به ایشان اعتراض می کردند ولی امیرالمومنین علیه السلام همواره در مقابل خواسته های نابه جای آن ها مقاومت می کردند و حتی در این امر برای دختر و یا برادر خود نیز استثنا قائل نمی شدند.
در آن دوران، شب هنگام شخصی به دیدن مولای متقیان آمد و ظرفی سربسته با خود همراه آورده بود . ظرف را در جلوی امیرالمومنین علیه السلام باز کرد و حضرت مشاهده کردند درون ظرف پر از حلوا است . امیرالمومنین علیه السلام خود می فرمایند که آن حلوا به چشمشان بسیار زننده آمد و از دیدن آن حلوا حالت انزجار به حضرت دست داد. گویی آن حلوا با آب دهان مار سمی و یا با قی حیوانات درست شده بود.
در آن دوران، شب هنگام شخصی به دیدن مولای متقیان آمد و ظرفی سربسته با خود همراه آورده بود . ظرف را در جلوی امیرالمومنین علیه السلام باز کرد و حضرت مشاهده کردند درون ظرف پر از حلوا است . امیرالمومنین علیه السلام خود می فرمایند که آن حلوا به چشمشان بسیار زننده آمد و از دیدن آن حلوا حالت انزجار به حضرت دست داد. گویی آن حلوا با آب دهان مار سمی و یا با قی حیوانات درست شده بود.
امیرالمومنین با مشاهده ی این حالت دریافتند که مرد این حلوا را برای هدفی نا مشروع درست کرده است. بنابراین از آن مرد سوال کردند:« آیا این حلوا هدیه است ؟ یا آن را برای صدقه یا زکات آورده ای؟ زیرا گرفتن صدقه یا زکات برای ما اهل بیت و خانواده ی رسول خدا صلی الله علیه وآله حرام می باشد.»
مرد گفت:«این حلوا نه زکات است و نه صدقه. بلکه برای تشکر از شماست و به عنوان هدیه آورده ام.»
حضرت برآشفتند و با غضب به مرد فرمودند:«مادرت در سوگ تو بگرید، آیا از راه دین وارد شدی که مرا فریب دهی.گمان کرده ای از این راه موفق می شوی؟ تو یا نمی فهمی، که گمان کرده ای با رشوه می توانی مرا بفریبی یا دیوانه شده ای و هذیان می گویی.»
پس فرمودند:« به خدا سوگند اگر افلاک هفت گانه را با آن چه در زیر آسمان هاست به من بدهند که خدا را نافرمانی کنم و یا در ازای آن نعمت ها، پوست جویی را از دهان مورچه ای به ناروا بگیرم، هرگز چنین نخواهم کرد. به راستی دنیای آلوده ی شما نزد من از برگ جویده ی دهان ملخی پست تر و بی ارزش تر است. شما را چه می شود؟ علی را با نعمت های فناپذیر و لذت های ناپایدار چه کاری است؟»
پی نوشت: بحار الانوار- علامه مجلسی- بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج41، ص: 162