به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
رضایت امام
روزی تعدادی از یاران و دوستان امام رضا علیه السلام در منزل ایشان دور هم جمع شده بودند. در بین آنان، یونس بن عبدالرّحمن که از اصحاب مورد اعتماد امام بود نیز حضور داشت.
به حضرت خبر دادند که عده ای از اهالی بصره درخواست ملاقات دارند؛ حضرت رضا علیه السلام به یونس فرمودند: به داخل اتاق دیگری برو و هیچ گونه صدا و عکس العملی از خودت نشان نده، تا این که به تو اجازه دهم!
سپس حضرت اجازه فرمودند تا اهالی بصره وارد شوند؛ به محض ورود، آنان شروع کردند بر علیه یونس بن عبدالرّحمن صحبت و سخن چینی نمودند.
در این میان حضرت رضا علیه السلام سر مبارک خویش را پایین انداخته بودند و سخنی نمی فرمودند. اهالی بصره بعد از پایان صحبت هایشان، خداحافظی کردند و از محضر امام علیه السلام بیرون رفتند.
امام رضا علیه السلام به یونس بن عبدالرّحمن اجازه دادند تا از اتاق خارج شود. یونس با چهره ای غمگین و چشمانی اشک بار وارد شد و به حضرت عرضه داشت:
یاابن رسول الله! من با چنین مردمانی معاشرت داشتم وآگاه نبودم که نسبت به من این چنین خواهند گفت و نسبت های بَد به من خواهند داد.
امام علیه السلام با مِهربانی و لطافت به یونس فرمودند:
ای یونس! غمگین نباش، بگذار مردم هر چه می خواهند بگویند، ناراحت و نگران این سخنان نباش. تا زمانی که امام تو، از تو راضی و خشنود است جای هیچ گونه نگرانی نیست.
حضرت ادامه دادند: تلاش کن همیشه به مقدار سطح کمال و معرفت آنان سخن بگویی و معارف الاهی را برای شان بازگو نمایی و از بیان مطالب سخت که فهمش برای آنان مشکل است، بپرهیزی.
امام رضا علیه السلام سپس فرمودند: ای یونس! اگر تو دُرّ گران قیمتی در دست خویش داشته باشی و مردم بگویند: یک سنگ و ریگ بی ارزش در دست توست؛ و یا ریگ بی ارزشی در دست تو باشد و مردم بگویند: دُرّ با ارزشی در دست توست! آیا از این سخن و گفتار مردم، سود و زیانی بر تو وارد می شود؟
و آيا از چنين افكار و گفتار مردم ، سود و يا زيانى برای تو حاصل مى شود؟!
یونس بن عبدالرّحمن که از فرمایشات امام، آرام شده بود، عرضه داشت: خیر، گفتار ایشان هیچ اهمّیتی برای من ندارد.
امام رضا علیه السلام دوباره او را مورد خطاب قرار دادند و فرمودند:
ای یونس! اگر راه صحیح را شناخته باشی و حقیقت را درک نموده باشی و هم چنین امامت از تو راضی باشد، دیگر نباید افکار و گفتار مردم در روحیّه و اعتقادات تو تأثیری داشته باشد.
منابع:
به نقل از کتاب شریف بحارالانوار، جلد 2، صفحه 65، حدیث 5