به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
شاهدی برای حسینعلیه السلام
نامش سهل بن سعد بود و از قبیله ی بنی ساعده. سهل در سال های شعب ابی طالب کودکی بیش نبود و هنگام رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله پانزده سال داشت. از افتخاراتی که او تا پایان عمر به آن ها می بالید؛ دو بار بیعت با رسول خدا صلی الله علیه و آله، نمازگزاردن به دو قبله و حضور در واقعه ی غدیر خم و بیعت با امیر المومنین علیه السلام بوده است.(1) سهل بن سعد علاوه بر روایت از امیرالمومنین و حضرت فاطمه سلام الله علیهما ، حدیث غدیر، حدیث منزلت (به نقل از ابوذر) و اسامی دوازده معصوم را نیز گزارش کرده است.
سهل بدنبال کشته شدن عثمان، به همراه گروهی از انصار با حضرت علی علیه السلام بیعت کرد و در جنگ صفین نیزحضور داشته است ولی با قدرت گرفتن معاویه لعنت الله علیه و امامت امام حسن مجتبی علیه السلام دیگر نامی از سهل بن ساعدی در تاریخ به چشم نمی خورد و به این خاطر گروهی عقیده دارند که سهل در این دوران مانند بسیاری از مردم زمان خود نه باطل را پذیرفت و نه از حق طرفداری کرد و یا این که در تشخیص حق و باطل دچار تردید شد.
در حادثه ی کربلا هنگامی که کوفیان در برابر سپاه امام حسینعلیه السلام صف آرایی کرده اند امام حسینعلیه السلام در خطبه ای نام سهل را در کنار اصحاب خاص رسول خدا صلی الله علیه و آله مانند جابر بن عبدالله انصاری می آورند و پس از معرفی خویش به عنوان فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله از کوفیان می خواهند که اگر سخن او را باور ندارند از این صحابه شهادت بگیرند.
این یاد آوری نام سهل در صحرای کربلا به عنوان شاهد سیدالشهدا نیز بر افتخارات سهل افزوده شد.(2) سهل بن سعد ساعدی خود روایت می کند که قصد رفتن به بیت المقدس را داشتم . هنگامی که به نزدیکی شام رسیدم دیدم که مردم شهر جشن گرفته و شهر را آذین بسته اند. جلو رفته و سوال کردم:« آیا عیدی در دمشق است که من از آن خبر ندارم؟» مردی از اهالی دمشق خبر داد :« این سر حسینعلیه السلام است که از عراق هدیه آورده اند.»
متعجب جلو رفتم و در میان نیزه ها و پرچم های بر افراشته سر شبیه ترین افراد به رسول خدا صلی الله علیه و آله را مشاهده کردم. اطراف سرهای شهدا بانوانی برشترانی بی پوشش نشسته بودند. از نخستین اینان نامشان را پرسیدم و او گفت:« من سکینه دختر حسینبن علی علیهما السلام هستم.»
با تعجب خود را به عنوان صحابه ی جدش معرفی کردم و از ایشان خواستم که بفرمایند چه کمکی از دستم بر می آید.بانو از من خواست تا به حامل سر بگویم که جلوتر برود تا مردم هنگام تماشای سر شهدا چشمشان به حرم پیامبر صلی الله علیه و آله نیافتد. پس با پرداخت پولی به حاملین سر، این خواسته را اجابت کردم.
سهل به این ترتیب از راویان ورود کاروان شهدا به دمشق و ظلمی که به ایشان شد، می باشد.(3)
سهل در سال 74 هجری قمری به خاطر ابراز لطف و طرفداری از امیرالمومنین علیه السلام توسط حجاج بن یوسف ثقفی احضار شد و حجاج به بهانه ی عدم حمایت از عثمان بر گردنش داغ زد. او در سال 91 هجری قمری در سن 96 یا 99 سالگی در مدینه در گذشت. او را آخرین صحابه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله می نامند.(4)
(1)الجمل- شیخ مفید – صفحه 106
(2)الارشاد- شیخ مفید – جلد دوم
(3)نفس المهموم – صفحه 205/ بحارالانوار – جلد 45
(4)اسدالغابه – ابن اثیر – جلد دوم