به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
مُنْكِرَةً للّهِ مَعَ عِرْفانِها
بعد از این جمله که حضرت زهرا سلاماللهعلیها فرموده بودند:
اِبْتَعَثَهُ اللّهُ اِتْماماً لِأَمْرِهِ، وَ عَزِيمَةً عَلى اِمْضاءِ حُكْمِهِ، وَ اِنْفاذاً لِمَقادِيرِ حَتْمِهِ
خداوند او را مبعوث کرد به این که فرمانش را کامل کند و امضا کند حکم خدایی خودش را و نافذ گرداند به مقدارهایی که حتمی کرده که انجام بدهد و خلق کند. بعد پیغمبر را فرستاد.
فَرَأَى الْأُمَمَ فِرَقاً فى اَدْيانِها
پس دید امت را که در ادیان خودشان متفرق شدهاند و خیلی گوناگوناند.
عُكَّفاً عَلى نِيرانِها
این امتها در آتش ادیان خود معتکفاند و دورش می چرخند.
عابِدَةً لاَوْثانِها
و بتهای خود را عبادت میکنند. رسیدیم به این جمله که:
مُنْكِرَةً للّهِ مَعَ عِرْفانِها
با آنکه عرفان دارند نسبت به ادیان، انکار خدا میکنند. عرفان دارند نسبت به خداوند با اینکه به بطلان ادیان آگاه هستند ولی باز منکر خدا هستند. در اینجا
مُنْكِرَةً للّهِ
یعنی با زبان و ظاهر و اعمال خودشان منکر خدا هستند.
مَعَ عِرْفانِها
یعنی با اینکه ادیان الهی را میشناسند و در واقع، توحید دارند. قرآن کریم هم میفرماید:
وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا (1)
یعنی آیات خدا را انکار میکنند، که اینها آیات خدا و مخلوقاتِ خدا هستند. در واقع یعنی خدا را انکار میکنند. در حالتی که از درون به اینها یقین دارند که اینها مخلوقات خدا هستند و ما خدا داریم.
ظُلْماً وَ عُلُوًّا
یعنی فطرتاً خداپرستاند اما به خاطر دنیایشان و هوای نفسشان، ظاهراً در گفتارها و اعمالشان انکار خدا میکنند. در آیهی دیگری آمده است:
ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤُا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُن (2)
عاقبت کسانی که بَد عمل میکنند این است که آیات خدا را تکذیب میکنند.
چرا چنین میشود؟ برای اینکه کسانی که بَد عمل میکنند، در واقع اخلاقاً منکر خدا هستند، اعتقاداً منکر خدا نیستند وقتی یک مدت، گناه میکنند و اخلاقاً منکر خدا میشوند، آنوقت میبینند که قبول خدا با این اعمالشان نمیسازد و چون آلوده شدهاند به هوای نفسشان و اعمالِ گناهشان، برای اینکه گناه هم بتوانند انجام دهند، خدا را هم منکر میشوند. خود بنده دیدهام که گروههایی به خاطر اینکه بتوانند آزاد باشند و گناهان خودشان را انجام دهند، به یکباره قید دین را زدهاند.
یا قید دین را به کلی میزنند، یا قید همهِی ادیان را میزنند و میگویند: ما خدا را قبول داریم اما به عقل خودمان رفتار میکنیم، که همهی اینها انحرافی است.
حضرت زهرا سلاماللهعلیها میفرمایند: امتهایی که در ادیانشان متفرق بودند، در واقع از نظر فطری و باطنی خدا را قبول دارند اما به حسب ظاهر انکار میکنند. این دو آیه قرآن نیز نشان میدهد که نتیجهی این جملهی حضرت زهرا سلاماللهعلیها این است که اگر انسان عملاً منکر خدا شود، کمکم به صورت اعتقادی هم منکر خدا میشود. عملاً منکر خدا شود یعنی احکام خدا را هیچ انجام ندهد یا اغلبش را انجام ندهد و بیقید باشد نسب به احکام خدا، آنوقت کمکم منکر خدا هم میشود. خدا رحمت کند استاد مطهری (3) در کتاب علل گرایش به مادیگری گفته است: «ماتریالیسم اعتقادی (4) انسان را به ماتریالیسم اعتقادی میرساند.» یعنی کسی که از نظر اخلاقی به نحوی رفتار میکند که انگار خدا را قبول ندارد، کمکم کشیده میشود به اینجا که واقعاً خدا را قبول نداشته باشد.
مُنْكِرَةً للّهِ مَعَ عِرْفانِها
سوال اینجا است که آیا بشر در طول تاریخ، اللهرا میشناخته است؟ بلی، بر خلاف مکاتب جامعهشناسی که اعتقاد دارند که انسانها از ابتدا چند خدایی بودهاند و بعد دو خدایی و بعداً یک خدایی شدهاند و بَعد از آنهم، هیچ خدایی میشوند! تاریخ نشان داده است که در تمام دورانها، عدهای یکتا پرست بودهاند و اینگونه نیست که تاریخِ پروسهای داشته باشد. تا همین چند سال قبل، کمونیستها و مارکسیستها بودند که الان شکست خوردهاند و هندوهای چند خدایی هم هنوز هستند و لذا این حرف مکاتب جامعهشناسی، باطل است. بنابراین در آن زمان هم، یک خدایی و چند خدایی بوده است که الان هم این شرایط را داریم. قرآن هم در سوره روم آیهی سیام میفرماید:
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ (5)
یعنی انسان به صورت فطری به خداوند اعتقاد دارد. در تواریخ گذشته نیز مثل تاریخ آلبر ماله، ویل دورانت و تاریخ هرودوت و... بیان شده است که چند خدایی و یک خدایی از آن موقع بوده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز در هزاروچهارصدوپنجاه سال قبل اینگونه فرمودهاند:
قولوا لااله الاّ الله تفلحوا
و کسی نپرسید که این چه خدایی است که یکی میباشد؟ حضرت زهرا سلاماللهعلیها میفرمایند: منکر خدا هستند با اینکه خدای متعال را میشناسند و فساد را میشناسند و با زبان منکر هستند ولی به صورت فطری میشناسند. یعنی ذاتاً خدا شناس هستند اما به صورت ظاهری خدا را انکار میکنند.
مَعَ عِرْفانِها
یعنی معرفت به صورت فطری است. در قرآن کریم، نُه آیه داریم با این مضمون که اگر از باطنشان سوال شود که خالق آسمان و زمین کیست؟ میگویند: خدا است اما در ظاهر اینگونه نیستند.
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
منابع
1) النمل (27) آیه 14
2) الروم (30) آیه 10
3) سال ۱۲۹۸ الی ۱۳۵۸ هجریشمسی
4) مادهباوری یا ماتریالیسم (به انگلیسی: Materialism)
5) الروم (30) آیه 30