«رَغْبَةً فی طاعَتِهِ وَخَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لِأَنَّهُ اللهُ الَّذی لایُؤمَنُ مَکْرُهُ وَ لا یُخافُ جَورُهُ»
«چرا که به فرمانبری او شایق و از کیفر او ترسانم؛ زیرا او خدایی است که کسی از مکرش در امان نبوده و از ستمش ترسان نباشد [زیرا او را ستمی نیست].»
در روایات فرمودهاند که بنده در قلبش باید دو نور باشد. یکی نور خوف و یکی نور امید. هیچکدامش نباید بر دیگری بچربد و باید بین خوفورجا موازنه باشد.
البتّه مراحل بالای بندگی این است که انسان کارهای خیر را به خاطر رغبت و جلب رضایت خدا انجام دهد نه بهشت و همچنین به خاطر خوف از قهر خدا انجام دهد نه ترس از جهنّم.ترس از جهنّم و امید به بهشت هم خودش یک مرحلهای است که بندگان باید توجّه داشته باشند.
«لا یُؤمَنُ مَکرُهُ»:ترس از کیفر به خاطر این است از مکر خداوند کسی در امان نیست ؛ امّا «وَلا یُخافُ جَورُهُ»: از جورش هم کسی نمیترسد؛ زیرا ظالم محتاج جور و ستم است و چون خدا محتاج نیست، ظالم هم نیست. مکر خدا این است که وقتی میخواهد به عدالتش رفتار کند یا جزا بدهد، ممکن است پاسخش چیزی باشد که انسان فکر نکرده باشد و به آن گرفتار باشد.
والسّلام عليكم و رحمة الله و بركاتُه