به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
كَوَّنَها بِقُدْرَتِهِ، وَ ذَرَأَها بِمَشِيَّتِهِ، مِنْ غَيْرِ حاجَةٍ مِنْهُ اِلى تَكْوِينِها، وَ لا فائِدَةٍ لَهُ فى تَصْوِيرِها
حضرت زهرا سلاماللهعلیها بعد از اینکه فرمودند:
اِبْتَدَعَ الاَشْياءَ لا مِنْ شَىْءٍ كانَ قَبْلَها، وَ اَنْشَأَها بِلاَ احْتِذاءِ اَمْثِلَةٍ اِمْتَثَلَها
یعنی خداوند خلق اشیاء را بدون مادهی قبلی و بدون إتود قبلی شروع کرده است. این خیلی مهم است! بدون إتود قبلی و بدون مادهی قبلی لذا اسم خلقت، ابتدع است. بدعت یعنی نوآوری. حالا میفرمایند:
كَوَّنَها بِقُدْرَتِهِ
خداوند به قدرت خودش اشیاء را هستی دادند. زیرا خداوند قدرت دارد و با قدرتش، هستی داده است. تمامی ضمایر به اشیاء بر میگردد. وقتی میگوییم:
كَوَّنَها بِقُدْرَتِهِ
دیگر جای سوال نیست که خداوند چطور خلق کرده است، چون فرمودهاند: با قدرت خویش، خلق کرده است. مثلاً به ما میگویند: چطور این همه راه را پیاده رفت؟! میگوییم با قدرت پای خودش؛ یا چطور سیصد کیلومتر را در یک ساعت رانندگی کرد؟! گفته میشود: با دقّت کامل و مراقبت و اینمقدر سرعت.
كَوَّنَها بِقُدْرَتِهِ
کون، یکون مصدرش میشود: تکوین. عالم هستی را به عالم تکوین تعبیر میکنند. یکی از اصطلاحات که در مورد ائمه علیهمالسلام به کار میبرند این است: ایشان ولایت تکوینی دارند. یعنی ولایت بر هستی دارند و سرپرست بر هستی میباشند بِالله؛ بِالله یعنی خداوند این قدرت را به ایشان داده است.
همان طور که ولایت تشریعی یعنی ولایت قراردادی برای ایشان قرار داده است. خداوند متعال برای شوهر نسبت به زنش ولایت تشریعی قرار داده است؛ برای پدر نسبت به فرزندش ولایت تشریعی قرار داده است. اما ولایت انسان بر اینکه پلکهای خود را ببندد و باز کند، ولایت تکوینی است. اینکه انسان بتواند دستش را بالا و پایین ببرد، ولایت تکوینی است. اما اینکه به پسرش حرفی بزند و او حرفش را گوش کند، ولایت تشریعی یعنی قراردادی است.
كَوَّنَها بِقُدْرَتِهِ
یعنی خدا اشیاء را به تکوین رسانده است، به هستی رسانده به واسطهی قدرت خودش.
وَ ذَرَأَها بِمَشِيَّتِهِ
ذَرَأَیعنی هستی بخشیده است. این واژه هم مانند واژهی تکوین است. خداوند به مشیت و اراده خودش، هستی بخشیده است. مشیّت یعنی خواسته؛ هم واژهی اراده داریم و واژهی مشیّت؛ معمولاً میگویند: اراده، خواستههای جزئی میباشد و مشیّت، خواستههای کلی است. به طور مثال ما میخواهیم همیشه در سر وقت غذا بخوریم، این میشود: مشیّت. اما اینکه میخواهیم امشب شام بخوریم، میشود: اراده.
بنابراین اراده خواستههای جزئی است و مشیّت خواستههای کلی؛ این است که هم لفظ اراده داریم و هم لفظ مشیّت داریم.
وَ ذَرَأَها بِمَشِيَّتِهِ
یعنی خداوند به خواست و مشیّت خودش هستی بخشیده است. یکی از تعبیراتی که از مشیّت میشود، این است که حقیقت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مشیّت است.
خلقَ اللهُ الاَشیاء بالمشیّه و المشیّه بنَفسها (1)
خداوند تمام اشیاء را به واسطهی مشیّت آفریده است و مشیّت را به خودش آفرید یعنی مشیّت دیگر ابزار ندارد. تمام اشیاء ابزار دارند که ابزارشان مشیّت است ولی خود مشیّت دیگر ابزار خلق ندارد. خداوند به وسیلهی مشیّت ابزار را آفریده است ولی خود مشیّت را به خودش آفریده است یعنی دیگر ابزار ندارد؛ مادهی قبلی ندارد یعنی متریال قبلیِ اشیاء، مشیّت است اما خود مشیّت دیگر متریالِ قبلی ندارد. آن وقت ائمه طاهرین علیهماللسلام فرمودهاند:
نحن مشیّهُ الله
ما مشیّت خدا هستیم که خداوند ما را بدون ابزار آفریده است یعنی اولین خواستههای خدا هستیم و تمام مخلوق هستیم و دیگران را به وسیلهِی ما آفریده شدهاند.
مِنْ غَيْرِ حاجَةٍ مِنْهُ اِلى تَكْوِينِها، وَ لا فائِدَةٍ لَهُ فى تَصْوِيرِها
بدون اینکه خدا به تکوین اشیاء احتیاج داشته باشد و بدون اینکه صورت سازی اشیاء، فایدهای برای خداوند داشته باشد. توجه فرمایید! این دو عبارت: بدون اینکه به تکوین احتیاج داشته باشد با بدون اینکه فایدهای برای او داشته باشد، مکمل هم هستند. تمام موجودات دیگر وقتی کاری انجام میدهند، احتیاج دارند که کاری انجام دهند تا به نتیجهای برسند. مثل اینکه معلم برای اینکه شاگرد تربیت کند، تدریس میکند. شاگرد برای اینکه علم یاد بگیرد، تدرّس میکند.
کارخانهدار، کارخانه را راه میاندازد به خاطر استفادهاش یا به خاطر اینکه به مردم خیری برساند؛ تمام اینها احتیاج است و به خودش هم فایده میرساند.
اما خداوند متعال نه احتیاجی به هستی دارد و نه فایدهای در هستی، در تصویر و ساختار موجودات است. معمولاً اینکه میگویند: فلسفهی آفرینش چیست؟ خداوند چرا ما را آفریده است؟ در واقع دارند خداوند را با خودشان مقایسه میکنند! زیرا خود انسان تمام کارها را برای یک فایدهای انجام میدهد.
حال خداوند به دنبال چه فایدهای از آفرینش است؟ دقت فرمایید! وقتی گفته میشود: خداوند ما را برای چه چیزی آفریده است به این معنی است که خداوند به کجا میخواهد برسد؟ در پاسخ میگوییم: سوال غلط است؛ خداوند از خلقت هستی به جایی نمیخواهد برسد. بلکه هستی را آفریده است تا ما از وجودمان و هستی خودمان بهرهمند شویم. بنابراین یک زمان فایده برای خلق است که به آن هدف فعلی میگویند و یک زمان برای خالق است که به آن هدف فاعلی میگویند. اگر ما کاری را برای خودمان انجام دهیم، هدف فاعلی میشود. اما اگر کاری را انجام بدهیم و خودمان هیچ استفادهای نبریم و همهِی استفاده برای دیگری باشد، میشود: هدف فعلی. باید توجه داشت که در هدف فاعلی، نتیجهی کار به خود فاعل و کنندهی کار میرسد لذا خداوند هدف فاعلی ندارد. اما هدف فعلی این است که فعلی را که انجام میدهد، خود آن فعل یک فایدهای داشته باشد، یعنی خود فعل فایده دارد. لذا خداوند هدف فاعلی ندارد بلکه هدف فعلی دارد.
هدف فعلی یعنی منظور از فعل این بوده است که این فعل به تکامل برسد و إنس و جن عبودیّت داشته باشند:
وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ (2)
این هدف فعلی است. اما اگر خدا بفرماید: من جن و إنس را خلق کردم برای اینکه به من فایده برسانند، این هدف فاعلی میشود اما خداوند که احتیاج ندارد و محتاج نیست و صمد است.
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
منابع
1) المیزان فی تفسیر القرآن، تصحیح: الشیخ حسین الاعلمی، بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات - 10/207؛ و همین مضمون با الفاظ دیگری: «عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: خَلَقَ اللَّهُ الْمَشِيَّةَ بِنَفْسِهَا ثُمَّ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ بِالْمَشِيَّة»؛ / التوحيد (للصدوق)، ص: 148
2) الذاریات (51) آیه 56