«وَ کَثْرَةِ أذاهُمْ لی غَیْرَ مَرَّةٍ حَتّی سَمَّونی أُذُناً وَ زَعَمُوا أَنِّی کَذالِکَ لِکَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ إیّایَ وَ إقْبالی عَلَیْهِ وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنِّی»
«و نیز از آنروی که منافقان بارها مرا آزار رسانیده تا بدانجا که مرا اُذُن [سخن شنو زودباور] نامیدهاند، بهخاطر همراهی افزون و تمایل و پذیرش علی از من و توجه ویژه ی من به او.»
مسخره کنندگان اسلام، بارها آزار و اذیّتشان به من رسید. آنقدر مرا اذیت کردند و آزار دادند تا اینکه مرا «اُذُن» نامیدند. در ادبیات عرب اصطلاح «اُذُن» یعنی کسی که حرفشنو و زودباور است. گویا که وجودش گوش کردن است و غیر از گوش کردن، هیچ ارادهای ندارد.
در ادبیات فارسی هم میگویند: فلان شخص زودباور و حرفگوشکن است.«وَ زَعَمُوا اَنِّی کذالِک»: و فکر میکنند من اینچنین هستم. چرا فکر میکنند من گوش هستم؟ زودباور و حرفشنو هستم؟ برای اینکه میبینند من همواره با علی هستم و به او توجّه دارم. «لِکَثْرَةِ مُلازَمَتِهَ إیّایَ»: به دلیل دیدار و حضور بسیارِ علی با من.
«وَ إقْبالی عَلَیهِ»: و من بسیار به علی اقبال، روی و توجّه میکنم. لذا مرا اذیت کرده و فکر میکنند به زیان آنها حرف علی را گوش میکنم.
«وَ هَواهُ وَ قَبولِهِ مِنِّی»: و به خاطر اینکه علی از من بسیار پذیرش داشته و به من توجّه دارد.
والسّلام عليكم و رحمة الله و بركاتُه