به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
وَ اَبانَ فِى الْفِكَرِ مَعْقُولَها
این جمله را خیلی دقت بفرمایید! حضرت زهرا سلاماللهعلیها، سه تا توحید بیان میفرمایند. یعنی توحید را از سه بُعد میبینند.
جالب است که اولین بُعد را، توحید عملی است زیرا فرمودهاند: تَأْوِيلَها، یعنی اولین چیز و سادهترین و فطریترین چیزی که مردم به آن احتیاج دارند، توحید عملی است. توحید عملی معنایش این است: اگر یک عینک میخرید، برای خدا باشد. اگر از یک عینک استفاده میکنید، برای خدا باشد. حتا اگر عینکتان را تمیز میکنید، برای خدا تمیز کنید و با آن عینک برای خدا نگاه کنید. چون انسان میتواند تمام کارهای خودش را برای خدا انجام بدهد. این توحید عملی است.
و ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها
مربوط به قلب و تمام روح انسان میشود یعنی توحید فطری، خلقتی است. توحید وجودی و توحید وِجدانی است؛ بنابراین این میشود: توحید فطری، وِجدانی و خِلقتی.
وَ اَبانَ فِى الْفِكَرِ مَعْقُولَها
حضرت زهرا سلاماللهعلیها توحید عقلی را هم فرمودهاند. یعنی روح انسان هم قلب دارد، هم مرکز و جنبهی محبّت دارد و هم عقل دارد. مرکز تعقّلات و دو دو تا چهارتا هم هست. عقل را هم که میگویند: عقل، از عِقال یعنی طناب میآید. (1) چون طناب پای آدم را میبندد که انسان زمین نخورد یا جای بَد نرود.
وَ اَبانَ فِى الْفِكَرِ مَعْقُولَها
این جمله یک اَبانَدارد، یک فِكَرِدارد و یک مَعْقُولَهادارد. اَبانَ یعنی روشنکرده است. از واژهی بون یا بان؛ اَبانَیعنی روشن کرد، باب افعال است.
فِکَر جمع فِکْر است. یا جمع فِکْره است. فِکْره یعنی به کار بردن عقل، برای اینکه از مقدماتی به نتیجه برسند. به کار بردن عقل برای اینکه مجهولات را پیدا کنند. مثلاً میگویند: یک مقدار فکر کن! این فکر کن یعنی اینکه شما نمیفهمید نباید به پدرتان بیادبی کنید؟ اگر دو،سه تا مقدمه را باهم بچینید، متوجه میشوید که نباید به پدر و به مادرتان بیاحترامی نمایید. لذا این را میگویند: فکر؛ پس فکر یعنی به کار انداختن عقل در رسیدن به یک سری از مجهولات؛ از یک معلوماتی به مجهولات رسیدن؛ این فطری آن است. منتها در منطق، علمای منطق و فلسفه آن را تعریف کردهاند و به اصطلاح به صورت فرمول درآوردهاند، که قابل بحث است و درس میدهند. بنابراین جملهی
وَ اَبانَ فِى الْفِكَرِ مَعْقُولَها
یعنی خداوند، مَعْقُولَهارا در اندیشهها روشن کرده است. این ضمیر "ها" به کلمهِی لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ بر میگردد. حال این معقول کلمه، موصول کلمه، به چه معنی است؟ موصول کلمه یعنی اعتقاد به توحید در فطرتها وجود دارد. معقول کلمه یعنی آنکه در توحید، قابل تعقل است. مثلاً ذات خداوند در توحید قابل تعقل نیست. اندازه وجودی خداوند قابل تعقل نیست. اینکه خداوند چه نوع وجودی است، قابل تعقل کردن نیست. اینکه عمل خداوند چگونه است یا قدرتش چگونه است؛ اینکه خداوند به چه نحوی احاطه دارد، ما اینها را نمیفهمیم.
چیزهای رایج سلبی دو تا کلمه دارد یکی نگاتیو (2) و یکی پوزیتیو (3) ؛ در جنبهی سلبی، معقول است یعنی مثلاً بگوییم: خداوند مثل من نیست؛ خداوند مانند کهکشان نیست. خداوند همانند اتم نیست. خداوند مثل پیغمبر نیست، خدا مثل امام زمان علیهالسلام نیست؛ خداوند مانند هیچکدام از مخلوقاتش نیست که خلاصهی آن میشود برند خداشناسی:
لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ (4)
و یا
وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ (5)
این برندها، برندهای سلبی هستند و تمام اینها به معنای این است که خداوند را به چیزی نمیتوانیم تشبیه کنیم. اینها معقول است یعنی ما میتوانیم این را تصور کنیم و این را بفهمیم که خداوند مثل ما نیست یا دو به علاوهِ دو مساوی با چهار است. اگر خداوند مثل ما باشد، میشود: محدود؛ این معقول است که خدا دو تا نمیشود چون اگر دوتا بشود، میشود: محدود. بنابراین
وَ اَبانَ فِى الْفِكَرِ مَعْقُولَها
یعنی قسمت معقول کلمه را در اندیشهها روشنکرده است. قسمتِ معقول کلمه یعنی اینکه خداوند مانند چیزی نیست، خدا محدود نیست، خدا دو تا نیست، خدا مرکّب نیست، خدا جسم و روح ندارد. بنابراین اگر مانند مسیحیان که قائل به اقانیم ثلاثه هستند، بگوییم: خداوند هم واحد است و هم تثلیث دارد، دیگر خدا نمیشود.
خلاصه اینکه در این سه جمله فوق العاده، حضرت زهرا سلاماللهعلیها فرمودهاند:
وَ اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، كَلِمَةٌ جَعَلَ الاِخْلاصَ تَأْوِيلَها
که توحید عملی است.
و ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها
که توحید خلقتی و فطرتی است.
وَ اَبانَ فِى الْفِكَرِ مَعْقُولَها
که توحید عقلی است.
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
منابع
1) العين و القاف و اللام أصلٌ واحد منقاس مطرد، يدلُّ عُظْمُه على حُبْسة فى الشَّىء أو ما يقارب الحُبْسة. من ذلك العَقْل، و هو الحابس عن ذَميم القَول و الفِعل؛ معجم المقاييس اللغة، ج4، ص: 69
2) منفی، متضاد پوزیتیو؛ به نقل از فرهنگ لغت معین
3) مثبت، متضاد نگاتیو؛ به نقل از فرهنگ لغت معین
4) الشوری (42) آیه 11
5) الإخلاص (112) آیه 4