به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
شكر و قدرداني ----- تلخي خيار
با يكي از دوستانم هم سفر بوديم. يكي از اقوام به او سفارشی داده بود كه وي ميخواست آن سفارش را تهیه کند و آن را به عنوان سوغاتي برايش ببرد.
او براي پيدا كردن چيزي كه از او خواسته بودند، بسيار گشت و به گمان خود بهترينش را انتخاب كرد و خريد.
پس از بازگشت از سفر وقتي سوغاتي مورد نظر را به آن شخص تقديم كرد، او نگاهي به آنها انداخت و با نارضايتي گفت: «ِا ! از اينها گرفتي ولي من اينها را نميخواستم و فلان نوعش را ميخواستم.» و بعد آن را در كيسه گذاشت و بدون هيچ تشكري با خود برد. چهرهي هم سفر ما كه هم خرج بسيار كرده بود و زحمت بسياري هم كشيده بود، واقعاً ديدني بود.
اما در يكي از حكايتهاي قديمي آمدهاست:
باغباني در زمين زراعتي خويش خيار كاشته بود. تعدادي از خيارها رشد كردند و زودتر از موقع رسيدند. باغبان وقتي خيارهاي رسيده را ديد، با شادي بسيار آنها را چيد و به عنوان تحفه براي خواجه نظامالملك برد تا به اصطلاح، او نوبر كند و به باغبان هم پاداش و هديهاي بدهد.
وقتي خواجه خيارهاي باغبان را ديد، به عنوان تشكر يكي را برداشت و شروع به خوردن كرد و تا ته خورد. نزديكان او كه از بوي خيار به هوس افتاده بودند اميدوار شدند كه خواجه مثل هميشه بقيه خيارها را به آنها تعارف كند و آنها هم از ميوه بهرمند شوند. اما او بر خلاف انتظار و بر خلاف رسم هميشهي خود تمام خيارها را خورد و به هيچ كس تعارف نكرد و در آخر هم دست برد و چند دينار طلا به باغبان انعام داد.
بعد از رفتن باغبان رو به نزديكان خود كرد و گفت: «ميدانم از كار من هم تعجب كرديد و هم ناراحت شديد. اما اين خيارها تلخ بودند. هر كدام تلختر از ديگري. ترسيدم اگر شما از آن بخوريد، تلخي خيار شما را آزار بدهد و رفتاري از خود نشان بدهيد كه موجب خجالت و ناراحتي باغبان شود، كه زحمت زيادي كشيده بود و تقصيري در اين ماجرا نداشت. بنابراين همه را خودم خوردم تا او خوشحال و شادمان روانه گردد.
حال شما خود اين دو ماجرا را كنار هم بگذاريد و آن را با محك روايت بسنجيد و قضاوت كنيد.
حضرت امیرالمومنین علي(علیه السلام) ميفرمايند:
«هر گاه كسي به تو درود ميفرستد، در پاسخ بهتر از آن درود بفرست و هر گاه دستي به احسان و نيكي به سوي تو دراز شد، آن را افزون بر آن، پاداش ده.» (نهجالبلاغه)
حضرت موسيبن جعفر(علیه السلام) ميفرمايند:
«احسان و نيكي غُل و زنجيري است بر گردن كسي كه به او احسان شده است و اين غُل باز نميشود مگر با جبران آن به احسان و يا شكر نمودن از او.» (منتهيالآمال، ج ۲، ص ۱۴۱)
و نيز پيامبر اكرم(صلی الله علیه و اله) ميفرمايند:
«حق كسانيكه به تو نيكي ميكنند اين است كه آنان را شكر گويي و نيكي آنها را به زبان آوري و در نوشتن از آنان به خوبي ياد كني و برايشان دعا كني.» (روضهالمتقين، رسالهي حقوقيه)
حال شما بگوييد وظيفهي ما در برابر لطف ديگران چگونه است؟