به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
حِصن حَصین
نامش بلندای عشق است، جامی ز صهبای عشق است
مغروق دریای عشق است، مرگی بدینسان چه زیباست
اسطوره ی عشق سرمد، تمثیل ایثار و ایمان
راوی آیات احمد، گویی که قرآن گویاست
یادش صفای دلم باد- بانوی آب- آن که گفتم:
زیباتر از فکر باران، روشن تر از جان دریاست.
«پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله و سلّم »
«شفاعتِ سه طایفه، نزد پروردگار،پذیرفته خواهد شد؛ پیامبران، عالمان و شهیدان.»
خداوندا، تو شاهدی، ای عاشق ترین معشوق «ودود»... شاهدی که حجت های تو را، یکی پس از دیگری، به جهل و کینه خاموش کردند؛ سبحان الله! که چراغ دوازدهم ستاره ای شد، میانِ حجاز و خراسان، نجف و کربلا، مدینه و کاظمین، شرق و غرب...
و خدواند خواست تا زمین و بشر بی مولا نماند...
امام علیّ بن موسی الرّضا علیهما السّلام، از سلاله ی پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله و سلّم و هشتمین امام شیعیان است.
امام خشنودی که یادگارِ کظمِ غیظ های موسی علیه السّلام بود، از مدینه به خراسان آمد و تا آن جا جمعی را در اشتیاقِ امام شیعیان دگرگون ساخت، ما او را چنین به یاد داریم، با حدیثی شگرف؛ «سلسلة الذّهب»
در راه وداع با مردمِ فیروزه و انگور، نشابور، مردم را چنین یادگاری داد:
مرا پدرم موسی کاظم علیه السّلام ،از پدرش جعفر صادق علیه السّلام، از پدرش محمّد باقر علیه السّلام، از پدرش علی زین العابدین علیه السّلام، از پدرش حسینعلیه السّلام، شهید کربلا، از پدرش علیّ بن ابی طالب علیه السّلام که گفت: عزیزم و نور چشمانم رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: جبرئیل حدیث کرد مرا و گفت شنیدم پروردگار سبحانه و تعالی میفرماید:
«کَلِمَةُ لا اِلهَ اِلَّا الله ُ حِصنی، فَمَن دَخِلَ حِصنی، اَمِنَ مِن عَذابی»
«لا اله الا الله، دژ استوار من است، پس هر کس در این حصار وارد شد، از عذابم محفوظ است.»
شیعه میگوید: او چند قدمی حرکت کرد و سپس برگشتند و فرمودند:
«شرطی دارد و من از جمله شرط های آن هستم.»
مقصود علیّ بن موسی علیه السّلام از شرط ها، پیروی از حقیقتِ ولایتی است که در آن، شیعه، پیرو و دنباله روی امام خویش است.
و افسوس که قدر ندانستند و آن قدر غرق در مقاصد شوم خود بودند که به پیامبر رحمة للعالمین و یازده فرزند گرانقدرشان رحم نکردند ؛
امام حسن مجتبی علیه السّلام دومین خورشید تابناک ولایت، نخستین پسرى که خداوند متعال به خانواده على علیه السّلام و فاطمه سلام الله علیها عنایت کرد، نوه ی رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم که بلافاصله پس از ولادتش ،پدربرزگش او را گرفت و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت .
سپس براى او گوسفندى قربانى کرد، سرش را تراشید و هم وزن موى سرش - که یک درم و چیزى افزون بود- نقره به مستمندان داد.
پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم دستور دادند تا سرش را عطرآگین کنند و از آن هنگام آیین عقیقه و صدقه دادن به هم وزن موى سر نوزاد، سنت شد.
این نوزاد را حسن نام نهادند و این نام در جاهلیت سابقه نداشت.
کنیه ی او را ابو محمّد نهادند و این تنها کنیه ی ایشان است .
امام عزیز، یادگارِ محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم، آن که حرفهایش طعم خرما داشت، سینه اش باغی بود از نخل های بلند بالا، او در گرم ترین هوای آن روزها، روزه دار بود و با شهادت افطار کرد؛ همسرش جعده، با صدهزار درهم و وعده ی همسری یزید از سوی معاویه، در کاسه ای شیر، زهر ریخت و ابا محمّد را مسموم و شیعه را عزادار ساخت. لعنت خدا بر بی مهری چنین همسری! حسن علیه السّلام را به غربت می شناسند، به جود و بخشش، به کرامت.
او کریم اهل بیت علیهم السّلام است. امام حسن علیه السّلام از جهت منظر و اخلاق و پیکر و بزرگوارى، به رسول اکرم صلّی الله علیه و آله وسلّم بسیار مانند بودند.
سیمایى نمکین و چهره اى در شمار زیباترین و جذاب ترین چهره ها.
علیّ بن موسی علیه السّلام، همان عالم عابدِ مهربان، که سلامِ عاشقی را بی جواب نمی گذارد، او که میهمانِ خراسان شد و ضامنِ آهوی گریز پا، همان حضرتِ نور، مِن نور و کلّ نور، همانی که خورشید همسایه اش، درختِ بهشتی هم سایه اش، درخشش از آفاقِ دوران، نیایش به مانند سجّاد، همه در نگاهش، به زیر لب های از دل سُرایش، غم انگیز و تنها ، رضایِ رضایش، به دیدارِ اَلله.
چه تلخ، که جگرهاشان سوخت، و ما «شیعه» شدیم، چه گوارا می انگاشتند، تا ما «شیعه» شویم...
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّکَ الفَرَج