به نام خداوند همه مهرِ مهروَرز
دوستي در ميان دشمنان
هدف خداوند از خلقت بشر، چيزي جز عبادت و بندگي نيست.
وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ (اَلذّاريات/ 56)
و ما جنيّان و انسان ها را جز براي عبادت و بندگي خلق نکرديم.
اما نکته ي مهم اين جاست که چگونه بايد بندگي خدا را کرد؟
امام به حقّ ناطق، حضرت جعفر صادق عليه السّلام مي فرمايند:
خداوندمتعال به ابليس امر کرد که به آدم، عَلي نبيّنا و آله و عليه السّلام، سجده کند.
ابليس در پاسخ عرض کرد:
«پروردگارا! به عزتت قسم، اگر مرا از سجده کردن بر آدم معاف کني، چنان عبادتي خواهم کرد تو را که احدي مثل آن را انجام نداده باشد.»
خداوند جلّ جلاله فرمود:
«همانا من دوست دارم مرا آن گونه که من مي خواهم عبادت کني، نه چنان که تو مي خواهي.»
پس وظيفه ي ما بندگي است به آن چه که خداوند حکيم امر و نهي کرده است. همان خدايي که روزه را بر بشر واجب کرده است، با شرايطي بر مسافر حرام نموده. همان خدايي که اطاعت پدر و مادر را واجب نموده، در جايي پيروي از آنان را حرام دانسته است.
علي بن يقطين رَحِمَهُ الله، يکي از خاصّان از شيعيان حضرت ابوالحسن، موسي بن جعفر عليهما السّلام بوده است.
علي، در زمان حکومت هارون الرّشيد، به مقام صدارت و وزارت هارون رسيد؛ هر چند که بارها از امام درخواست کرده بود تا اجازه دهند تا او استعفا دهد و در دربار ظالم نباشد، اما حضرت موسي بن جعفر عليهما السّلام به وی امر کردند که براي گشايش کارهاي شيعيان در اين پست باقي بماند.
روزي از حضرت امام موسي کاظم عليه السّلام نامه اي به علي رسيد، که در آن به او دستور داده شده بود تا دريافت نامه ي بعدي، وظيفه ي شرعي توست که مانند اهل سنت وضو بگيري و نماز بخواني! او هم امر حجّت زمان خود را بدون اين که دليلش را بپرسد عمل کرد.
چندين بار از علي بن يقطين به هارون شکايت شد كه وي رافضي است و با تو مخالف است. هارون به يكي از نزديكانش گفت:
«درباره ي علي بن يقطين، شايعه زياد است و او را به رَفض متهم مي كنند، ولي من مكرر او را آزمايش كرده ام و در باره ي او چيزي مشاهده ننموده ام.»
در اين هنگام به هارون گفته شد كه رافضيان در نحوه ي وضو و ايستادن در نماز با ساير مسلمين اختلاف دارند، آنان در وضو پاهاي خود را نمي شويند و در نماز دست هايشان را نمي بندند؛ حالا مي توان در اين باره او را آزمايش كنيد و اين بايد در محلي انجام گيرد كه وي از قضيه مطلع نباشد.
يكي از روزها هارون، علي را به كارهايي مشغول كرد، تا آن گاه كه هنگام نماز شد، علي بن يقطين براي وضو به محل خلوتي مي رفت و در آنجا وضو مي گرفت و خود را براي نماز آماده مي كرد.
هارون الرّشيد قبل از اين كه علي بن يقطين براي وضو برود، داخل آن محل و در گوشه اي مخفي شد و از سوراخي داخل حياط را تحت نظر گرفت.
علي بن يقطين بدون اين كه مطلع باشد كسي ناظر اوست وارد حياط مخصوص شد و با طريقي که امام امر کرده بودند وضو گرفت و نماز خواند.
در اين هنگام هارون نتوانست خودداري كند و از مخفي گاه بيرون آمد و گفت:
«دروغ مي گويند آناني كه تو را به رفض متهم مي كنند. من ديگر گفتار غرض ورزان را در اين باره قبول نخواهم كرد.»
پس از آن، عزت و محبوبيت علي بن يقطين زياد شد و هارون بر كرامت وي افزود.
بعد از اين جريان، از طرف موسي بن جعفر عليهما السّلام نامه اي رسيد و علي بن يقطين را امر كردند مانند شيعيان وضو بگيرد، و فرمودند:
«چون براي جانت بيم داشتم، تو را دستور دادم به این صورت وضو بگيري و نماز بخواني.»