به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
دشمنی
خودش را به محضر امام حسن مجتبی علیه السّلام رسانده بود با این نیت که به خیال خود، حضرت را در میان پیروان و مریدان خود حقیر کند.
همه می دانستند که در زبان بازی و سفسطه استاد است و از دروغ و تهمت نمی هراسد. به خدعه و نیرنگ معروف بود.
او کسی نبود جز «عمروعاص»، دست راست معاویه. عمروعاص پس از ورود، رو به حضرت کرد و شروع به حرافی و توهین به مولای متقیان علی علیه السّلام نمود .
جمعیت، همه خشمگین، منتظر بودند تا ببیند حضرت چگونه پاسخ توهین های اورا می دهند.
امام حسن علیه السّلام اجازه دادند حرف های بی پایه و اساس عمروعاص تمام شود سپس فرمودند :
«اما تو ای عمروعاص به خاطر حماقتت، شایسته ی پاسخ گویی نیستی. مثال تو مثال مگسی است که بر روی درختی می نشیند و درخت اصلا متوجه حضور او
نمی شود. سوگند به خدا، گمان نمی کنم توان داشته باشی که با من دشمنی کنی تا بر من دشوار آید. اما من به گفتارت پاسخ می گویم. آیا تو گمان می کنی ناسزاگویی ات به پدرم از ارزشش می کاهد یا او را از پیامبر دور می گردانند؟! پسر عاص! تو کسی هستی که پس از فوت ابراهیم، پسر رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم او را ا ابتر نامیدی و خداوند در پاسخ به تو سوره ی کوثر را نازل کردند... ای خبیث؛ تو همان کسی هستی که در جاهلیت در هفتاد هزار بیت شعر، هجو رسول خدا صلی الله علیه و آله را گفتی و رسول خدا صلی الله علیه و آله در مقابل هر بیت هزار لعنت بر تو فرستادند. تو کسی هستی که برای برگرداندن مسلمانان از حبشه به آن جا رفتی و از هیچ تلاشی برای ضربه زدن به اسلام کوتاهی نکردی.عمروعاص؛ تو همان کسی هستی که در جنگ صفین پس از آن که با رسوایی در جنگ در برابر پدرم فرار کردی، قرآن بر سر نیزه کردی و چون سامری، قومی را منحرف نمودی. » (1)
حضرت پس از ادای این سخنان از عمروعاص روی برگرداندند و عمروعاص خجالت زده مجلس را ترک نمود.
معاویه که خبر این گفت و گو به گوشش رسیده بود، در بازگشت، عمروعاص را تحقیر و سرزنش کرد. پسر عاص که خود به حقانیت فرزند فاطمه سلام الله علیها در برابر معاویه معترف بود، کاسه ی صبرش لبریز شد و در حضور همه، به معاویه این گونه گفت:
«ای معاویه، این من بودم که مردم را مجبور کردم که در نماز به تو اقتدا کنند و اگر من نبودم تو اکنون مانند زن ها در خانه نشسته بودی.
ای پسر هند، ما از روی نادانی تو را در برابر علی علیه السلام یاری نمودیم و همان وقت که تو را بر مسلمین مسلط کردیم، به اسفل السافلین فرو افتادیم.
ای معاویه، یادت هست چه قدر پیامبر صلی الله علیه و آله برای علی علیه السلام وصیت کرد؟ یادت هست که در غدیر خم بر منبر رفت و او را بر همه ی ما سزاوار تر کرد؟ یادت می آید که علی علیه السلام را دعا کرد که خدایا دوست او را دوست بدار و با دشمنش دشمن باش؟.
ای معاویه، فردای قیامت خون عثمان ما را نجات نخواهد داد. پس وای بر تو و وای بر من.
ای معاویه، آگاه باش که در گردن من زنگوله ای است و اگر گردنم را تکان دهم زنگوله به صدا در می آید و رسوایت می کند.» (2)
عمروعاص، با آگاهی جهنم را انتخاب کرده بود. او همان سامری قوم محمّد صلّی الله وعلیه و آله و سلّم است که پیامبر صلی الله علیه و آله در موردش فرمودند :
« روز قیامت، جماعتی همراه با پرچم سامری این امت بر من وارد می شود و من خواهم پرسید پس از من با ثقلین من چه کردید؟
آنان خواهند گفت: ما قرآن را عصیان کردیم و ترک نمودیم و و عترت را رها کردیم و حقش را ضایع ساختیم.
آن گاه من آنان را می گویم: پس آمرزش من شامل شما نمی باشد و به سمت دوزخ بروید.» (3)
منابع:
1- صحیفه الحسن _ جمع شیخ جواد القیومی
2- سیری در غدیر _ محمد امینی نجفی
3- بحارالنوار جلد 37باب 55