به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
معرفى مبغضين و اذيت كنندگان حضرت فاطمه سلاماللهعلیها
غاصبين و مردم واقعاً در پى قطعه زمينى بنام فدك نبودند، چرا كه زمين براى غصب كردن بسيار بود و لزومى نداشت از ميان آن همه باغهاى حجاز كه در چهار سوى مدينه بود فقط سراغ فدك بيايند. اين اقدام ناجوانمردانه، فقط عيار حب و بغض را روشن كرد.
وقتى گرفتن ملك حضرت فاطمه عليهاالسلام مطرح شد بسيارى از دلها از خوشحالى تپيدن گرفتند و قرار از كف دادند. آنگاه كه فهميدند حضرت زهرا عليهاالسلام از اين اقدام بشدت منزجر شده است بيشتر شتاب گرفتند و بغض خود را ظاهر كردند. آنگاه كه اذيت دختر پيامبر صلىاللهعليهوآله به ميان آمد جمعيت بيشترى جمع شدند، و آنگاه كه جسارتى عظيم به حضرت فاطمه عليهاالسلام صورت گرفت كسى لب باز نكرد.
اين زمينه محك خوبى براى باز كردن سفرهى دلها بود تا معلوم شود مسئله بر سر قطعه زمينى نيست، بلكه اين بغضهاى نهفته با خاندان پيامبر صلىاللهعليهوآله است كه چنين بروز كرده است. اميرالمؤمنين و حضرت زهرا عليهماالسلام هم با مقاومتشان خواستند هرچه بيشتر اين باطن نهفتهى غاصبين و طرفدارانشان را روشن كنند. هرچه استقامت بيشتر مىشد بغض و اذيت اوج مىگرفت و نشان مىداد كه چند نفر در محبّت حضرت فاطمه عليهاالسلام باقى ماندهاند، چند نفر با دشمن او دشمناند، و چند نفر دشمن او و طرفدار دشمن اويند و آمادهاند تا كينههاى کهنه را خالى كنند.
اين بهترين نتيجهاى بود كه مىتوانست براى نسلهاى آينده روزنهاى براى تحليل صحيح وقايع باشد و چنين هم شد. امروز همه مىدانند كه دوست حضرت فاطمه عليهاالسلام فدك او را غصب نمىكند و قلب او را نمىآزارد و گريهى او را بلند نمىكند و در كوچه او را مورد جسارت قرار نمىدهد، و براى قطعه زمينى اين همه دختر پيامبر صلىاللهعليهوآله را به مسجد و محاكمه نمىكشاند. اكنون كه دشمن حضرت زهرا عليهاالسلام شناخته شد عضويت در هر دو جبهه اختيارى است. اينكه حضرت فاطمه عليهاالسلام به دشمنان خود اعلام كرد: «حتى يك كلمه با شما سخن نخواهم گفت تا نزد پيامبر صلىاللهعليهوآله بروم و شكايت شما را نزد او ببرم» تا آخر روزگار خط حضرت فاطمه عليهاالسلام را براى شيعيان و طرفدارانش روشن كرد.