به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
فاطمه جان !
انگار هنوز طنين صداي دادخواهيت در مسجد مدينه، سكوت طولاني غيبت را در هم مي شكند!
انگار هنوز آه جانسوزت قبل لب گشادن به خطبه ی فدك ، جان و دل مردم را مي سوزاند!
كاش سفري در زمان مي كرديم. هزار و چهارصد سال عقب بر مي گشتيم و به ياريت مي شتافتيم. كاش بوديم و انتقام از قلدران بي حياي مدينه مي ستانديم.
كاش بوديم و بر سرشان گرز سنگين دفاع از حريم ولايت را مي كوفتيم. آناني كه جگر گوشه رسول را بي هيچ گناهي بين در وديوار آزردند.
پاره وجودش، محسنش را زير لگدهاي كين مظلومانه كشتند! تا كي در اين غربت غيبت بايد سوخت ؟!
ما كه هيچ، مهدي فاطمه چگونه تاب مي آورد؟! حال كه ما غافليم و او هميشه هشيار! ما فقط فكر مي كنيم و او به جان مي بيند!
اللَّهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ...
يا رب برسان تو مهدي غائب را
فرزند علي ابن ابي طالب را