به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
دشمن آشکار(قسمت دوم)
متوکل عباسی در مجلس بزمی بر تخت قدرت تکیه زده بود. مست و لایعقل در کنار جام شراب غرق در افکار پلید خود بود . او که در بی رحمی و ظلم پا را از حد فراتر گذاشته بود و حتی به مزار امام سوم شیعیان رحم نکرده بود پیداست که به امام زنده ی آنان چه کینه ای می ورزد.
مدتی بود که به دستور متوکل امام هادی علیه السلام را به سامرا آورده مدتی ایشان را با بی احترامی در کاروان سرای گدایان و در منزلی محقر مسکن داده بود و در همان جا ایشان را زندانی کرده بود.
به سربازانش اجازه داده بود در هر لحظه از شبانه روز بی هیچ بهانه ای به حرم خانه اش هجوم برند و خانه را تفتیش کنند ولی هرچه فشارها بر امام را بیشتر
می کرد می دید که به دوستان امام اضافه می شود . حتی حضور آنان را در کاخ خود نیز احساس می کرد.
وقتی مجلس بزم متوکل به اوج خود رسید از نیمه شب کمی گذشته بود . متوکل به ناگاه فرمان داد امام هادی علیه السّلام را به آن جا بیاورند.
امام هادی علیه السّلام را در حالی وارد آن مجلس کردند که همه در آن مجلس مست و از خود بی خود بودند. امام وارد شدند و در گوشه ای ایستادند.
متوکل سعی کرد با امام شوخی کند. رقاصه ها را به سمت آن حضرت فرستاد ولی امام هادی علیه السّلام لحظه ای سر را بلند نکرده و مشغول ذکر گفتن بودند.
متوکل پا را از گلیم خود فراتر گذاشت و با جام شراب به سمت امام رفت و سعی کرد آن شراب را بر ایشان بخوراند .
امام فرمودند:« به خدا سوگند گوشت و خون من با چنین چیزی آمیخته نشده است؛ مرا معاف بدار.»
این بار متوکل به امام اصرار نمود که شعری بخوانند تا مجلس آنان را گرم کند و این بار قسم خورد تا امام شعری نخوانند اجازه خروج به ایشان نمی دهد.
و امام این گونه با شعر خود مجلس متوکل را همچون شمشیرجدشان امیرالمومنین علیه السلام بر هم زدند:
«شاهان بر قله كوهسارها شب را به روز آوردند، در حالى كه مردان نیرومند از آنان پاسدارى مى كردند، ولى قله ها نتوانستند آنان را از خطر مرگ برهانند.
آنان پس از مدت ها عزت، از جایگاه هاى امن به زیر كشیده شدند و در گورها جایشان دادند. چه منزل بد و ناپسندی!
پس از آنكه به خاك سپرده شدند، فریادگرى فریاد برآورد: كجاست آن دست بندها و تاج ها و لباسهاى فاخر؟ كجاست آن چهره هاى در ناز و نعمت پرورش یافته كه به احترامشان پرده ها مى آویختندو بارگاه و پرده و دربان داشتند؟
گور به جاى آنان پاسخ داد: بر آن چهره ها هم اكنون كِرم ها راه مى روند. اكنون كِرم ها بر سر خوردن آن چهره ها با هم مجادله مى كنند.
آنان مدت درازى در دنیا خوردند و آشامیدند؛ ولى امروز آنان كه خورنده همه چیز بودند، خودشان خوراك حشرات و كرم هاى گور شده اند».(1)
این جملات مجلس را تکان داد به گونه ای که همه اشک می ریختند وامام آرام مجلس را ترک کردند.
ولی ظلم متوکل پایانی نداشت و به جای این که شعر امام او را بیدار نماید کینه ی او را شدید تر نمود . روزی به وزیر خود فتح بن خاقان دستور داد به منزل امام رفته و به ایشان فحاشی کند. فتح امام را در حالی یافت که بر سر سجاده نشسته بودند. امام به صحبت های زشت فتح گوش فرا داده و در پاسخ آیه ای از قران را تلاوت نمودند:« در خانه هایتان سه روز به خوشگذرانی سپری کنید و منتظر وعده ی حق الهی باشید».(2)
فتح هراسان به کاخ برگشت وماجرا را تعریف کرد ولی متوکل با غرور برتخت تکیه زد و او را دلداری داد و به او قول داد سر سه روز دستور به شهادت رساندن امام را صادر نماید.
ولی خداوند به وعده ی خویش عمل می کند. در شب سوم منتصر پسر متوکل به همراه برخی سران ترک به کاخ حمله کرده و متوکل و وزیرش فتح بن خاقان را به هلاکت رساندند و این گونه در شب چهارشنبه سوم شوال سال 247 هجری قمری حکومت پر از ظلم متوکل عباسی بعد از چهارده سال و نه ماه و نه روز به پایان رسید.(3)
منابع:
1 بحار الانوار –علامه مجلسی- جلد 50
2 سوره هود آیه 65
3 مروج الذهب مسعودی –جلد 4