به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
مجلس بیست و دوم مبحث جامع فدک
نکاتی پیرامون صفات خداوند
تنها مخلَصین میتوانند توصیف خدا نمایند
قرآن میفرماید:
سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ * إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصين[1]
خداوند از توصیفات بندگان منزّه است مگر از توصیفات مخلصین
"مُخْلَصين" کسانی هستند که زبان ندارند! زبان آنها میشود لِسَانُ اللَّه، چشم آنها میشود عین الله، دست و قدرت ایشان میشود یَد الله؛ لذا هر چه خدای متعال بفرماید همان را میگویند.[2] بنابراین آنچه که مخلَصین در توصیف خداوند میگویند، مِلاک است و قبول. البته ما در حَد فکر و اندیشهمان مطالبی را به خداوند نسبت میدهیم امّا اگر بخواهیم به صورت قاطع و یقین مطلبی را بگوییم، باید آن را از مخلَصین گرفته باشیم. یقیناً مخلَصین پیغمبر اکرم و ائمه اطهار علیهمالسلام هستند.[3]
لذا زمانی که خداوند به پیغمبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ میفرماید:
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاس[4]
یا
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ[5]
ایشان به اندازهای امین هستند که حتا "قُلْ"ها را نیز بیان میکنند و نمیخواهند هیچگونه تصرفی در کلام خداوند داشته باشند. در جایی دیگر خداوند به ایشان میفرمایند:
لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَليلاً[6]
یعنی نزدیک بود مقداری به کفّار اعتماد کنی؛ پیامبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ حتا این مطلب را هم عیناً بیان میفرمایند! که این به جهت اعتماد ایشان به خداوند است.
بیشترین توصیفات برای خداوند، سلبی هستند
بیشترین توصیفاتی که قرآن و روایات برای خداوند بیان کردهاند به صورت سلبی و غیر ایجابی هستند. به دلیل اینکه ریشهی همهی ادیان الاهی یکی میباشد، در آنها نیز صفات بیشتر به صورت تنزیهی و سلبی آمده است و لذا بالاترین ذکر در اسلام و دیگر ادیان الاهی، تسبیحات اربعه است.
سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَر
ظاهر "سُبْحَانَ اللَّهِ" هم پوزیتیوی و مثبت است امّا باطن آن سلبی میباشد. "سُبْحَانَ اللَّهِ" یعنی خدا منزّه است. یعنی مثلاً خدای متعال رنگ ندارد، چاقی و لاغری ندارد، دیده شدنی نیست و.... که خلاصهی آن میشود: "لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْء[7]" و یا "لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَد[8]". حال اگر گفته شود: کجای عبارت "الْحَمْدُ لِلَّهِ" تسبیحی و سلبی است؟ میگوییم سلبی بودن آن اینگونه است: "الْحَمْدُ لِلَّهِ" یعنی کُلُّ الحمدٍ لِلّه[9]؛ یعنی هیچ تسبیحی برای غیر خدای متعال نیست. لذا میشود سلبی؛ در واقع ما تسبیح ایجابی برای خداوند را از سلبِ تسبیح و حمد برای دیگران، میفهمیم.
تسبیح گفتن به زبان نیز آثاری دارد
گفتن تسبیحات وَلو به صورت زبانی موجب آرامش قلب، زیاد شدن معلومات و بهبود حالات روحی میگردد. جالب است! تسبیحات در هر کجای نماز، حقِّ وِتو دارند! یعنی در هر قسمتی از نماز میتوان قرائت یا اذکار دیگر نماز را قطع کرد و این تسبیحات را به قصد ذکر گفت. حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ میفرمایند:
اَلْمُمْتَنِـعُ مِنَ الاَبْصارِ رُؤْيَتُهُ
مُحال است که چشمها خدا را ببینند
"الاَبْصارِ" جمع بَصَر است که در اینجا منظور بَصَر ظاهری میباشد و إلّا بَصَر باطنی که خداوند را میبیند![10]
وَ مِنَ الاَلْسُنِ صِفَتُهُ
و از زبانها بیان صفت او مُحال است
معنای اصطلاح اوهام در روایات
از نظر علم منطق چند سطح برای ادراکات گفته شده است:
اول؛ حِسی است که با حواس پنجگانه انجام میپذیرد مانند دیدن با چشم، بوییدن با بینی و چشیدن و....
دوم؛ خیال است. یعنی درک صورت جزئی؛ مثلاً روز گذشته که ما در جزیرهی کیش بودیم و در آنجا برای عدّهای صحبت کردهایم، حالا من تصویر آن افراد را در ذهنم بیاورم، این میشود: تخیّل و خیال که به یاد آوری صورتهای خاص جزئی است.
سوم؛ وَهم است. توهم یعنی درک معنای جزئی؛ اینکه مثلاً در کیش یکی از دوستان به بنده خیلی محبّت و لطف کرد. محبّت آن شخص را که الان در وجود خودم احساس میکنم میشود: وَهم و توهم.
چهارم؛ عقلی و کُلّی است. اگر این صورت و معنا، جزئی و خاص نباشند میشوند تعقل.
در روایات و در کلامِ عُرفی، واژهی اوهام که جمع وَهم است به معنای چهار سطح ادارک حِسی، خیالی، وَهمی و عقلی میباشد. در اینجا حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ میفرمایند:
وَ مِنَ الاَوْهامِ الاِحاطَةُ بِهِ
ممتنع و مُحال است که اوهام _یعنی حواس، خیال، وَهم و عقل_ به خداوند احاطه پیدا کند
ایشان با بیان یک واژهی "مِنَ الاَوْهامِ" میفرمایند: خدای متعال را نمیتوان مانند تصوّر محبّت زید، تصوّر نمود و نمیتوان مانند قیافهی أمر تصوّر کرد و حتا نمیتوان مانند یک انسانِ کلّی[11] یا یک محبّتِ کلّی هم تصوّر نماییم. پس نمیشود به خدا احاطه پیدا کرد زیرا که خداوند محدود نیست. لذا ائمه علیهمالسلام در روایات فرمودهاند:
مَنْ أَفْكَرَ فِي ذَاتِ اللَّهِ تَزَنْدَق[12]
یعنی در بارهی ذات خدای متعال فکر نکنید که به کفر میرسید. حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ میفرمایند: "وَ مِنَ الاَوْهامِ الاِحاطَةُ بِهِ" که یعنی از اوهام و وَهمها مُحال است تا به خدای متعال احاطه پیدا کنند.
خلقت بدون متریال
دقت کنید! اگر از ما پرسیده شود که لباس شما از چه چیزی ساخته شده، چند گونه پاسخ میدهیم:
یا خواهیم گفت: از پارچه، نخ، دکمه و.... ساخته شده است.
یک زمان هم هست که میگوییم: این لباس ما از چیزی درست نشده است!
یک وقت هم هست که میگوییم: از هیچ چیز ساخته شده است، که اگر مخاطب ما یک کودک خردسال باشد فوری میپرسد: هیچ چیز، چیست؟! زیرا تصوّر او این است که همه چیز بالاخره از یک متریالی تشکیل شده لذا میپرسد: هیچ چیز، چیست؟! یعنی او فکر میکند که هیچ چیز، یک متریال است.
بنابراین اگر در عربی گفته شود: "مِن لا شیء" این شبهه وجود خواهد داشت "لا شیء" یک چیزی است و حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ در اینجا فوقالعاده فرمودهاند:
اِبْتَدَعَ الاَشْياءَ لا مِنْ شَىْءٍ كانَ قَبْلَها
اشیاء را نو آوری کرده است نه از چیزی
"اِبْتَدَعَ" به معنی نو آوری میباشد و غیر از واژهی "خَلَقَ" است. "اِبْتَدَعَ" یعنی بدون سابقه مُبدع بوده و آغاز کرده است. بنابراین خدای متعال که اشیاء را آفریده است، قبل از آن چیزی نبوده و هیچ إتودی[13] هم وجود نداشته است. در حالی که تمام سازندگان در زمینههای مختلف اگر بخواند چیزی را بسازند، نیاز به متریال و إتود دارند.
وَ اَنْشَأَها بِلاَ احْتِذاءِ اَمْثِلَةٍ اِمْتَثَلَها
یعنی اشیاء را ایجاد کرده بدون روبروی مثالهایی که از روبروی آن مثالها الگو برداشته باشد. إمتثال أمر مولا هم که گفته میشود یعنی عین أمر مولا را انجام دادن. "احْتِذاءِ" از لغت حَذْوَ[14] به معنی آنچه برای روبرو کردن و الگو برداری است، میباشد. "اَمْثِلَةٍ" هم یعنی مثالها.
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
[1]الصافات (37) آیات 159 و 160
ترجمه: خدا منزّه است از آنچه در وصف مى آورند. * به استثناى بندگان پاكدل خدا.
[2]اشاره به روایاتی مانند: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَسْوَدَ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَیهِالسَّلَامُ فَأَنْشَأَ يَقُولُ ابْتِدَاءً مِنْهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ أَسْأَلَهُ نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ بَابُ اللَّهِ وَ نَحْنُ لِسَانُ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ وَ نَحْنُ عَيْنُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ فِي عِبَادِهِ.» و یا «هَاشِمُ بْنُ أَبِي عُمَارَةَ الْجَنْبِيُّ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَیهِالسَّلَامُ يَقُولُ أَنَا عَيْنُ اللَّهِ وَ أَنَا يَدُ اللَّهِ وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ أَنَا بَابُ اللَّهِ» و یا خطاب پیامبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ به امیرالمؤمنین عَلَیهِالسَّلَامُ «...يَا عَلِيُّ إِنَّكَ لِسَانُ اللَّه....» و همچنین در حدیث دیگری پیغمبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ در فضائل امیرالمؤمنین عَلَیهِالسَّلَامُ میفرمایند: «..وَ هُوَ عَيْنُ اللَّهِ النَّاظِرَةُ وَ أُذُنُهُ السَّامِعَةُ وَ لِسَانُهُ النَّاطِقُ فِي خَلْقِهِ وَ يَدُهُ الْمَبْسُوطَةُ عَلَى عِبَادِهِ بِالرَّحْمَةِ وَ وَجْهُهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ جَنْبُهُ الظَّاهِرُ الْيَمِينُ وَ حَبْلُهُ الْقَوِيُّ الْمَتِينُ وَ عُرْوَتُهُ الْوُثْقَى....»؛/ الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 145 و كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج2، ص: 860 و بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج40، ص: 97 و تفسير فرات الكوفي، ص: 455 و بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج40، ص: 64
[3] امام هادی عَلَیهِالسَّلَامُ در زیارت جامعه کبیره، ائمه علیهمالسلام را اینگونه مورد خطاب قرار داده و فرمودند: «السَّلَامُ عَلَى الدُّعَاةِ إِلَى اللَّهِ وَ الْأَدِلَّاءِ عَلَى مَرْضَاةِ اللَّهِ الْمُسْتَقِرِّينَ فِي أَمْرِ اللَّهِ وَ التَّامِّينَ فِي مَحَبَّةِ اللَّهِ وَ الْمُخْلَصِينَ فِي تَوْحِيدِ اللَّه»
ترجمه: سلام بر دعوت کنندگان بر رضایت الهی، کسانی که در دستورات خدا مستقر هستند و در محبّت به خدا در نهایت کمال قرار دارند و در توحید الهی مقام مخلَصین شامل آنها است؛/ من لا يحضره الفقيه، ج2، ص: 609 زِيَارَةٌ جَامِعَةٌ لِجَمِيعِ الْأَئِمَّةِ علیهمالسلام
امام رضا عَلَیهِالسَّلَامُ نیز برای زیارت پدر بزرگوارشان، امام کاظم عَلَیهِالسَّلَامُ فرمودهاند که اینگونه عرض ارادت کنیم: «السَّلَامُ عَلَى الْمُخْلَصِينَ فِي طَاعَةِ اللَّه»
ترجمه: سلام بر کسی که در طاعت الهی مخلَص بود؛/ كامل الزيارات، النص، ص: 302 و من لا يحضره الفقيه، ج2، ص: 608 بَابُ مَا يُجْزِي مِنَ الْقَوْلِ عِنْدَ زِيَارَةِ جَمِيعِ الْأَئِمَّةِ علیهمالسلام
[4] الناس (114) آیه 1
ترجمه: بگو: «پناه مى برم به پروردگار مردم»
[5] الفلق (113) آیه 1
ترجمه: بگو: «پناه مى برم به پروردگار سپیدهدَم»
[6] الإسراء (17) آیه 74
ترجمه: قطعاً نزديك بود كمى به سوى آنان متمايل شوى.
[7] الشوری (42) آیه 11
ترجمه: چيزى مانند او نيست.
[8] الإخلاص (112) آیه 4
ترجمه: و او را هيچ همتايى نباشد.
[9] ترجمه: تمام حمدها برای خداوند است.
[10] این مطلب در ضمن این حدیث آمده است: «عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْمَوْصِلِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِالسَّلَامُ قَالَ: جَاءَ حِبْرٌ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ هَلْ رَأَيْتَ رَبَّكَ حِينَ عَبَدْتَهُ قَالَ فَقَالَ وَيْلَكَ مَا كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ قَالَ وَ كَيْفَ رَأَيْتَهُ قَالَ وَيْلَكَ لَا تُدْرِكُهُ الْعُيُونُ فِي مُشَاهَدَةِ الْأَبْصَارِ وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَان»؛/ الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 98
[11] منظور انسانی بدون هیچگونه صورت و معنای جزئی میباشد.
[12] الكافي (ط - الإسلامية)، ج8، ص: 22؛ همچنین در حدیثی از امام باقر علیهالسلام آمده است: «مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَیهِالسَّلَامُ قَالَ: إِيَّاكُمْ وَ التَّفَكُّرَ فِي اللَّهِ وَ لَكِنْ إِذَا أَرَدْتُمْ أَنْ تَنْظُرُوا إِلَى عَظَمَتِهِ فَانْظُرُوا إِلَى عَظِيمِ خَلْقِه»
ترجمه: و فرمود: «بر حذر باشید از تفکر در خداوند ولکن هر وقت خواستید عظمتش را بنگرید به بزرگی جهان خلقت بنگریید»؛/ الكافي (ط - الإسلامية)، ج1، ص: 93 بَابُ النَّهْيِ عَنِ الْكَلَامِ فِي الْكَيْفِيَّة
[13] طراحی مقدماتی؛ به نقل از فرهنگ فارسی معین
[14] عرب وقتی میخواهد بگوید دقیقاً آنچه گفتم را انجام بده، میگوید: «حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّة» یعنی مانند دوتا لنگهی کفش که به دنبال هم هستند، دقیقاً همانگونه انجام بده.