به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
مجلس بیست و نهم مبحث جامع فدک
واژههایی که نشان از جنبهی متافیزیکی دین دارند
بعد از آنکه حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ فرمودند: خداوند متعال پیغمبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ را مبعوث کرد و به واسطهی ایشان تاریکیها روشن کرد و ... جملاتی را بیان میکنند تا اینکه به آخر عُمر شریف پیغمبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ میرسند.
ثُمَّ قَبَضَهُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِلَيْهِ قَبْضَ رَأْفَةٍ وَ رَحْمَةٍ وَ اخْتِيارٍ
واژههایی در قرآن و اسلام هست که نشان دهندهی جنبههای متافیزیکی دین هستند. یکی از آن واژگان، "قَبَض" است. قبض به معنای گرفتن و جمع کردن است و بَسط به معنای رها کردن و پهن کردن و اینها در واقع کارهایی هستند که با دست تشبیه میشوند. قبض واژهای است که جنبههای متافیزیکی را میرساند. اگر مردن به معنای آن باشد که ماتریالیستها[1] معتقدند، دیگر قبض گفته نمیشد بلکه میگفتند: ماتَ، چرا که بَدن هم در خاک رفته پس دیگر فانی شده است. لذا ما حتا برای مُردن واژهی "فوت" را هم به کار نمیبریم بلکه میگوییم: "وفات"؛ لغت وفات و قبض، متافیزیکی بودن انسان و مرگ را میرسانند زیرا که اگر شخص با مُردن تمام میشد دیگر معنا نداشت که بگویند:
ثُمَّ قَبَضَهُ اللّهُ
سپس خداوند او را گرفت!
خود عبارت "قَبَضَهُ اللّهُ"دوتا معنا دارد: یکی اینکه تقدیر تکوینی مرگ با خداوند است و دومین معنای متافیزیکی آن این است که خداوند او را گرفته، یعنی از بین نرفته است بلکه خداوند او را نگهداشته است. لذا زمانی که انسان میمیرد، منتقل میشود. به جهت همین متافیزیک بودن مرگ یکی از اسمهای آن این است:
حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِين
یعنی زمانی که یقین برای تو بیاید
این یقین زمانی برای انسان میآید که انسان میمیرد که به عبارتی تازه زنده میشود. دقّت کنید! حالا خود این گرفتن چگونه است؟! آیا گرفتن به عنوان مِهربانی است یا گرفتن از روی خشم؟! حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ در مورد قبض پدرشان اینگونه میفرمایند:
ثُمَّ قَبَضَهُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اِلَيْهِ
یعنی خدای متعال او را گرفت و به سوی خویش بُرد. ما در قرآن هم داریم:
إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون[2]
بنابراین وقتی انسان میمیرد، به سوی خدا میرود. حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ این گرفتن را اینگونه شرح میفرمایند:
قَبْضَ رَأْفَةٍ وَ رَحْمَةٍ وَ اخْتِيارٍ
گرفتن از روی رأفت، ترحّم و بهترین انتخاب را کرد
"اخْتِيارٍ" از لغت خیر به معنی بهتر و بهترین است. معنای واژهی "رَأْفَةٍ" و "رَحْمَةٍ" نیز با هم متفاوت است. رأفت یعنی محبّت میکند و توقع پاداش ندارد امّا رحمت محبّت میکند أعم از اینکه توقع پاداش دارد یا ندارد. خُب! چرا خداوند ایشان گرفت و پیش خودش بُرد؟
رَغْبَةً بِمُحَمَّدٍ صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ عَنْ تَعَبِ هَذِهِ الدَّارِ
زیرا که خدای متعال خیلی میل دارد که حضرت محمّد صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ را از سختیها این دنیا راحت نماید. "رَغْبَةً" یعنی میل شدید و واژهی "تَعَبِ" هم به معنای سختی است.
مَوْضُوعاً عَنْهُ اَعْباءُ الاَوْزارِ
برداشته شد از پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ سختی وظیفهها
در ادبیات عرب گاهی اوقات معنای کلمات با یک "عَنْهُ" یا "فی" پارادوکس میشوند. در اینجا "مَوْضُوعاً" به معنی گذاشته شده است که با اضافه شدن "عَنْهُ" معنای برداشته شد، میدهد.
مَحْفُوفاً بِالْمَلائِكَةِ الاَبْرارِ
پیچیده شد با فرشتگان نیکوکار
وَ رِضْوانِ الرَّبِّ الْغَفّارِ
و چتر رضایت پروردگار بسیار آمرزنده
وَ مُجاوَرَةِ الْمَلِكِ الْجَبّارِ
و همسایگی پادشاه جبران کننده
"الْجَبّارِ" چند معنی متضاد دارد. یک جبّار یعنی جبرانکننده و یک جبّار به معنی مجبور کننده است. در یکی از دعاهای امام سجاد عَلَیهِالسَّلَامُ هم آمده است:
يَا جَابِرَ الْعَظْمِ الْكَسِير[3]
ای جبران کنندهی استخوانهای شکسته
صَلَّى اللّهُ عَلى أَبِى نَبِيِّهِ وَ أَمِينِهِ عَلَى الْوَحْىِ وَ صَفِيِّهِ
دورد متصل خداوند بر پدرم، که خبردار خداوند است و امانتدار او بر وحیاش میباشد و از کدورتها پاک است
تفاوت "سلامالله" با "صلیالله" در این است که سلام درود منفصل است و صلی درود متصل میباشد. "صَفِيِّهِ" به معنای بدون کدورت است و به آبی که زلالِ زلال باشد، میگویند: صفی؛ مصطفی نیز از همین لغت است.
وَ خِيَرَتِهِ مِنَ الْخَلْقِ وَ رَضِيِّهِ
و بهترین انتخاب شدهی خداوند است در میان آفریدگان و مورد خشنودی پروردگار
راضی یعنی او از خداوند خشنود است و مرضی یعنی خداوند از او خشنود است. "رَضِي" هم که صفت مشبّه است هم به معنای اسم فاعل میتواند باشد و هم به معنای اسم مفعول؛
فَعَلَيْهِ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ
پس بر او باد درود و سلام و رحمت و بركات خداوند!
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
[1] مادّهگرایی، مادّهباوری یا ماتریالیسم (به انگلیسی: Materialism)، به دیدگاهی گفته میشود که بر این باور است که هر آنچه در هستی وجود دارد ماده یا انرژی است و همهی چیزها از ماده تشکیل شدهاند.
[2] البقرة (2) آیه 156
ترجمه: ما از آنِ خدا هستيم، و به سوى او باز مى گرديم.
[3] مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج1، ص: 228