به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
مجلس بیست و هشتم مبحث جامع فدک
معنای اصلی ظلم و تعریف عدل
گفته شد که حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ بعد از اقرار به توحید و بیان هدف آفرینش و تدکّر به معاد، پیرامون عبودیّت و رسالت پدرشان مطالبی فرمودند. از جمله اینکه ایشان پس از مبعوث شدن، مشاهده کردند که امّتها در دینشان متفرق هستند و گِرد آتش اختلاف و انحراف میچرخند و بتها را عبادت میکنند و خدا را انکار میکنند در حالی که خداشناس هستند! سپس حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ میفرمایند:
فَأَنارَ اللّهُ بِأَبِى مُحَمَّدٍ صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ ظُلَمَها
خداوند متعال به واسطهی پدرم، حضرت محمّد صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ روشن کرد، تاریکیهای امّتها
که منظور تاریکیهای اعتقادی، اخلاقی و احکامی میباشد. ظلم و ظلمت از یک ریشه هستند. اصل معنای ظلم تاریکی میباشد یعنی زمانی که از چیزی استفادهی درست نشود، در تاریکی قرار دارد و زمانی که بجا استفاده گردد، میشود: عدل؛ در تعریف عدل گفتهاند:
إِعْطَاءِ كُلِّ ذِی حق حقهُ [1]
و یا
وضع كلّ شیء فی موضعه[2]
حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ میفرمایند: خداوند تاریکیهای امّتها را به واسطهی پدرم روشن کرد. زیرا آنها تاریک بودند و خدا را نمیشناختند. بُتها را عبادت میکردند و مرتکب فساد میشدند.
وَ فَرَّجَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَها
و پردههای ابهام را از روی قلبها برداشته است
واژهی "بُهَمَ" که جمع ابهام است یکی از لغات درجه یک ادبیات عرب میباشد! عرب به حیوانات میگوید: "بَهَائِم" و به یک حیوان میگویند: "بَهِيمَة" زیرا زبان حیوانات برای بشر مبهم است. عرب به پهلوانان هم "بُهَم" میگوید که وجه تسمیهاش[3] این است که قدرت و زور آنها از بَس که زیاد است، برای مردم مبهم میباشد.
تمام افعال مثبت را باید به خداوند نسبت دهیم
یکی از نکات و آداب سخنرانی این است که شخص سخنران کارهای مثبت افراد را به غیر از خدا نسبت ندهد! در اینجا حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ، با اینکه واسطهی کار، شخص پیغمبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ هستند، امّا ایشان افعال را برای خداوند به کار برده است مانند "فَأَنارَ اللّهُ" یا "فَرَّجَ" و یا "جَلا" که فاعل تمامی آنها خدای متعال است.
وَ فَرَّجَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَها
یعنی قلبها طوری شده بود که فطرت از بین رفته و منحرف گشته بود. لذا قرآن فرموده است:
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[4]
تمام پیامبران نیز با فطرت خدایی صحبت کردهاند و با مطاللعهی تاریخ اقوام گذشته، مشاهده میشود که تقریباً عدّهی زیادی از مردم به صورت فطرتی اعتقاد داشتهاند امّا در أثر گناه و فساد از این فطرت خدایی منحرف شدهاند.
چهار تعبیر از انسان شده است
بیان شد که در آیات و روایات از موجودیّت انسان، چهار تعبیر شده است: نفس، روح، قلب و عقل.
قرآن در مورد نفس میفرماید:
وَ نَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا[5]
و یا در مورد روح میفرماید:
فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي[6]
زمانی که صحبت از تغییرات است، از تعبیر قلب استفاده میشود. لذا حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ میفرمایند:
وَ فَرَّجَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَها
یعنی قلبها مبهم شده بود و خدا را احساس، وِجدان و دریافت نمیکردند و خداوند متعال پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ را فرستاد تا به این اقرار برسند.
وَ جَلا عَنِ الاَبْصارِ عَمَهَها
و برداشت از دیدهها، کوری را!
"جَلا" یعنی جلوه دارد و خودنمایی میکند و خودش را نشان میدهد. "عَمَهَ" نیز به معنای کور شد، است. منظور از "الاَبْصارِ" در اینجا، قطعاً فقط چشم فیزیکی نیست بلکه ابزار فیزیکی و متافیزیکی مانند دیدهی روحی، دیدهی قلبی و دیدهی عقلی نیز میباشد.
وَ عَنِ الاَنْفُسِ غُمَمَها
و از روی جانها، ابرهای تیره را کنار زد
"غُمَ" یعنی ناراحتی که روی قلب را فراگرفته است. ابر را هم که عرب "غَمَام" میگوید، به این دلیل است که روی خورشید را میپوشاند. بنابراین حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ میفرمایند: خداوند متعال به وسیلهی پدرم، تاریکیهای امّتها، ابهامات قلبها را و کوری دیدهها و ابرهای تیرهی جانها را کنار زد تا همه مسلمان و خداشناس شوند. سپس حضرت فرمودند:
وَ قامَ فِى النّاسِ بِالْهِدايَةِ
و ایستاد در میان مردم برای هدایت و دستگیری
زیرا که ابتدا باید زمینه را پاک نمود و آلودگیها را کنار زد تا بتوان طرح جدید را پیاده کرد.
فَاَنْقَذَهُمْ مِنَ الْغَوايَةِ
پس آنها را از غرق شدن قطعی در گمراهی نجات داد
واژهی "انقاذ" یعنی داشت غرق میشد و از بین میرفت و یک لحظه مانده بود تا غرق شود آنگاه ناجی او را نجات داد. "الْغَوايَةِ" به معنای گمراه شدن است.
وَ بَصَّرَهُمْ مِنَ الْعَمايَةِ
و بینا کرد مردم را از کوری مسلّم
"الْعَمايَةِ" یعنی کوری مسلّم، کوری که حقیقت، پاکی و تقوا را نمیدیدند.
تعریف دین حنیف
وَ هَداهُمْ اِلَى الدِّينِ الْقَوِيمِ
و هدایت کرد مردم را به دین استوار
یعنی دین معتدل غیر تفریطی و افراطی! یک اسم دیگر آن نیز "حَنِيفًا" است. قرآن میفرماید:
فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا[7]
"حنیف" به معنی مستقیم و استوار است؛ یعنی افراط و تفریط ندارد. بهترین شکل، اعتدال است. این اعتدال یک لغت دیگری در قرآن دارد به نام "وسط" که میفرماید:
وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ[8]
یعنی ما شما را امّت میانهرو و معتدل قرار دادیم برای اینکه برای مردم الگو باشید. واژهی شهید، شاهد نیز به معنی الگو است.
وَ دَعاهُمْ اِلَى الطَّرِيقِ الْمُسْتَقِيمِ
و مردم به راه مستقیم دعوت کرد
برای معنای "راه" در قرآن بیشتر از این سه تعبیر استفاده شده است: طریق، سبیل و صراط؛
اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ[9]
یا
وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبيلِهِ[10]
که در روایات تأویل این آیه از لسان مبارک پیامبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ در مورد امیرالمؤمنین عَلَیهِالسَّلَامُ بیان شده است.[11] سبیل به راههای فرعی که به راه اصلی منتهی میشود، گفته میشود و امّا واژهی "صراط" به شاهراه اصلی گفته میشود که ما را به خدای متعال میرساند.
اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ * صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّينَ[12]
این "الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لاَ الضَّالِّينَ" یا افراطی است و یا تفریطی، یعنی اینها غیر معتدل هستند. که خداوند متعال تفسیر این "اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ" را فرموده است: "صِراطَ الَّذينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ" و تأویل آن را در آیهای دیگر فرموده است:
وَ أَنِ اعْبُدُوني هذا صِراطٌ مُسْتَقيمٌ[13]
مرا عبادت کنید که صراط مستقیم، بندگی من است. بندگی چون باطن و تجسم صراط المستقیم است، لذا میشود تأویل این آیه که خود قرآن کریم فرموده است.
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
[1]دعائم الإسلام: ج1، ص367، ذكر ما یجب للأمراء و ما یجب علیهم.
[2] شرح الكافی-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندرانی): ج5، ص 193، الحدیث الأول.
[3] منظور علّت نامگذاری است.
[4] الروم (30) آیه 30
ترجمه: پس روى خود را با گرايش تمام به حق به سوى اين دين كن با همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است آفرينش خداى تغييرپذير نيست اين است همان دين پايدار ولى بيشتر مردم نمىدانند.
[5] الشمس (91) آیه 7
ترجمه: سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد.
[6] ص (38) آیه 72
ترجمه: پس چون او را [كاملا] درست كردم و از روح خويش در آن دميدم.
[7] الروم (30) آیه 30
ترجمه: پس روى خود را با گرايش تمام به حق به سوى اين دين كن.
[8] البقرة (2) آیه 143
ترجمه: همانگونه (که قبله شما، یک قبله میانه است) شما را نیز، امّت میانهای قرار دادیم (در حد اعتدال، میان افراط و تفریط؛) تا بر مردم گواه باشید.
[9] الفاتحة (1) آیه 6
ترجمه: ما را به راه راست هدايت فرما
[10] الانعام (6) آیه 153
ترجمه: و از راه ها[ى ديگر] كه شما را از راه وى پراكنده مى سازد پيروى مكنيد.
[11] حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ مُعَنْعَناً عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَیهِالسَّلَامُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَرْزَةَ قَالَ: بَيْنَمَا نَحْنُ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ إِذْ قَالَ وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَیهِالسَّلَامُ وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ [فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ] [إِلَى آخِرِ الْآيَةِ] فَقَالَ رَجُلٌ أَ لَيْسَ إِنَّمَا يَعْنِي اللَّهُ فَضْلَ هَذَا الصِّرَاطِ عَلَى مَا سِوَاهُ فَقَالَ النَّبِيُّ [رَسُولُ اللَّهِ] صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ هَذَا جَوَابُكَ يَا فُلَانُ أَمَّا قَوْلُكَ فَضْلُ الْإِسْلَامِ عَلَى مَا سِوَاهُ كَذَلِكَ وَ أَمَّا قَوْلُ اللَّهِ هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ فَإِنِّي قُلْتُ لِرَبِّي مقبل [مُقْبِلًا] عَنْ غَزْوَةِ تَبُوكَ الْأُولَى اللَّهُمَّ إِنِّي جَعَلْتُ عَلِيّاً عَلَیهِالسَّلَامُ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نُبُوَّةَ لَهُ مِنْ بَعْدِي فَصَدِّقْ كَلَامِي وَ أَنْجِزْ وَعْدِي وَ اذْكُرْ عَلِيّاً عَلَیهِالسَّلَامُ بِالْقَلْبِ كَمَا ذَكَرْ [تَ] هَارُونَ فَإِنَّكَ قَدْ ذَكَرْتَ اسْمِي فِي الْقُرْآنِ فَقَرَأَ آيَةً فَأَنْزَلَ تَصْدِيقَ قَوْلِي فَرَسَخَ جَسَدُهُ مِنْ أَهْلِ هَذِهِ الْقِبْلَةِ وَ تَكْذِيبِ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ [حَتَّى حِينَ] شَكَوْا فِي مَنْزِلِ عَلِيِّ [بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَیهِالسَّلَامُ] فَنَزَلَ هَذَا صِرَاطُ عَلِيٍّ الْمُسْتَقِيمُ وَ هُوَ [هَذَا] جَالِسٌ عِنْدِي فَاقْبَلُوا نَصِيحَتَهُ وَ اسْمَعُوا [وَ اقْبَلُوا] قَوْلَهُ فَإِنَّهُ مَنْ يَسُبُّنِي يَسُبُّهُ [يسب] اللَّهُ وَ مَنْ سَبَّ عَلِيّاً عَلَیهِالسَّلَامُ فَقَدْ سَبَّنِي.
ترجمه: از امام باقر عَلَیهِالسَّلَامُ روایت است: ابوبرزه برای ما حدیث کرد: در خدمت پیامبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ نشسته بودیم آن جناب به جانب علی عَلَیهِالسَّلَامُ اشاره نموده، این آیه را خواند: {وَ أَنَّ هذا صراطی مُسْتَقیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبیلِهِ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ} مردی عرض کرد: «ای رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ مگر منظور از آیه این نیست که خدا این راه را بر تمام راهها برتری داده (یعنی اسلام را])»؟ پیامبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ فرمود: «این ستمی است که تو دربارهی علی عَلَیهِالسَّلَامُ روا میداری؛ امّا آنچه گفتی که خداوند اسلام را بر سایر ادیان برتری داده صحیح است امّا این آیه موقعی نزول یافت که من از جنگ اوّلی تبوک بازمیگشتم. عرض کردم: «پروردگارا من علی عَلَیهِالسَّلَامُ را همچون هارون برادر موسی عَلَیهِالسَّلَامُ در میان امّت خود به جانشینی گذاشتم جز اینکه پیامبری بعد از من نیست خداوند تصدیق گفتار مرا نمود و وعدهی مرا اجرا کرد. نام علی عَلَیهِالسَّلَامُ را در قرآن برد چنانچه نام هارون برده شد تو خود نیز در قرآن خواندهای». آنگاه پیامبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ آیهای را از قرآن خواند که هارون نام برده شده بود فرمود: «خداوند سخن مرا با این آیه: {هذا صِراطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ} تصدیق کرد؛ این راه من است که مستقیم است. آن راه همین علی عَلَیهِالسَّلَامُ است که نشسته است. نصیحتش را بشنوید و گوش کنید هرکه مرا دشنام دهد خدا را دشنام داده و هرکه علی عَلَیهِالسَّلَامُ را دشنام دهد به من دشنام داده است».
به نقل از تفسير فرات الكوفي، ص: 137 و بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج24، ص: 14 و تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج4، ص: 485
[12] الفاتحة (1) آیات 6 و 7
ترجمه: ما را به راه راست هدايت فرما
[13] یس (36) آیه 61
ترجمه: و اينكه مرا بپرستيد؛ اين است راه راست!