به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
مجلس دوازدهم مبحث جامع فدک
شرح علامهی مجلسی ذیل روایت مفضلبنعُمر
آقای تبریزی انصاری به نقل از علامهی مجلسی[1] در ذیل روایتی که در مجلس قبل مطرح شده از مفضلبنعُمر اینگونه میفرماید:
يظهر من هذا الخبر أنّ لذي القربى حقّين
ظاهر میشود از این خبر که ذیالقربی دارای دوتا حق هستند
چرا که بعد از فتح فدک آیه نازل شده بود که {وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ[2]} و لذا ایشان میفرماید که ذیالقربی دو تا حق دارند.
حقّا مختصّا و حقّا مشتركا
یک حقّ اختصاصی[3] و یک حقّ اشتراکی با باقی مسلمانان
و أشار سبحانه مع الآية الأولى إليهما جميعا
و در آیهی اولی که ذکر شده است، به هر دو حق اشاره شده است
فلمّا سألوا عن حقّ المسكين و ابن السبيل
پس زمانی که سوال کردند، حقّ مسکین و در راه ماندگان چیست
أنزل آية الخمس
آیهی خمس نازل شده و حقّ آنها را نیز مطرح کرده است
لبيان أنّ اشتراكهما إنّما هو في الخمس لا في سائر الفيء
برای بیان اشتراک ایشان با در دیگران در خُمس و سایرین در فیء[4] حقّی ندارند
فلا ينافي اختصاص فدك بهم عَلَيْهِاالسَّلَامُ
پس این حقّ مشترک در خُمس منافاتی با اینکه فدک مال اختصاصی آنها باشد، ندارد
و أمّا تفسيرها عَلَيْهِاالسَّلَامُ اليتامى بالذين يأتمون
و اما اینکه حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ تفسیر کرده است، یتامی را به کسانی که پدر و مادر ندارند
فلعل المعنى أنّ المراد بهم يتامى الشيعة لا مطلق الأيتام
پس شاید معنای کلام حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ ایتام شیعه است و نه مطلق هر یتیمی
فلا يكون الغرض بيان أنّ اليتيم مشتق من الائتمام، لاختلاف بناء الكلمتين
پس غرض این نبوده است که یتیم از لغت إئتمام گرفته شده به جهت اختلاف دو کلمهی یتیم و إئتمام
و يحتمل أن يكون تأويلا لبطن الآية
و احتمال دارد که این سخن ایشان که فرمودهاند: ایتام شیعه، تأویل بطن آیه باشد
بأنّ المراد باليتيم من انقطع عن والديه الروحانيين- أي النبيّ و الإمام عليهماالسلام- من الشيعة موافقا للأخبار الكثيرة الواردة في ذلك
که منظور از یتیم به کسانی برگردد که از پدر و مادر روحانیشان بریده شده باشند که یعنی پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ و علی عَلَيْهِالسَّلَامُ[5] که موافق اخبار بسیاری است که در این مورد رسیده است.[6]
و أمّا ما فسّرت به المسكين فلا ينافي البناء، لأنّ المسكين و المسكن و السكنى متساوقة في الاشتقاق، و هو على وزن مفعيل، يقال تمسكن كما يقال تمدرع و تمندل
و اما مسکین یعنی کسی که زمینگیر شده است.
و ابن السبيل: أظهر، فإنّه فسّرته بسبيل الحقّ و الصراط المستقيم
و در راهمانده نیز یعنی کسی است که در راه حق و صراط مستقیم مانده است و نه اینکه در راه نشسته باشد
ثم إنّه يدلّ ظاهرا على عدم اختصاص الخمس ببني هاشم كما هو مذهب أكثر العامّة فيمكن أن يكون هذا على سبيل التنزّل أو يكون المراد أنّه غير شامل لجميع بني هاشم بل مختص بمن كان منهم تابعا للحق.
ظاهر این روایت اینطور نشان میدهد که خُمس به بنیهاشم اختصاص ندارد. یعنی حضرت فرمودهاند بر فرض هم قبول نکنید خُمس مختص بنیهاشم باشد و مثلاً برای بنیالعباس هم هست ولی مختص کسانی است که تابع حق هستند.بعد آقای تبریزی انصاری به خطبه فدک اشاره کرده و میگوید:
یکی از احتجاجات مشهور که ائمه علیهمالسلام و علما به اینکه فدک متعلق به حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ است به آن استناد کردهاند، خطبه فدکیّه میباشد. این احتجاج مشهور مانند نوری است که بر کوه طور بر حضرت موسی عَلَيْهِالسَّلَامُ نازل شد و معروف است به خطبه تظلّم _دادخواهی_ حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ است و مشتمل بر آیات روشن و براهین و احتجاجات واضح و دلایل قاطع است. بعد ایشان مقصود خویش از نوشتن کتاب اللمعةالبیضاء را شرح این خطبه شریف بیان میکند و مطالبی که تا به اینجا نوشته است _حدود سیصدوشانزده صفحه_ را به عنوان مقدمهی آن بیان میکند.
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
[1] بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج29، ص: 199
[2] الروم(30) آیه 38
ترجمه: پس حقّ خويشاوند را بده.
[3] فدک جزو حقوق مختص به ایشان بود و مثلاً خمس جزو حقوق مشترک ایشان با باقی مسلمانان بوده است.
[4] که حقوق اختصاصی پیغمبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ بوده است.
[5] «حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عِيسَى الْقُمِّيُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَاجِيلَوَيْهِ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَالَ حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيُّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَسَدِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْعَبْدِيِّ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ يَا عَلِيُّ أَنْتَ أَخِي وَ وَارِثِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِي أَهْلِي وَ أُمَّتِي فِي حَيَاتِي وَ بَعْدَ مَمَاتِي مُحِبُّكَ مُحِبِّي وَ مُبْغِضُكَ مُبْغِضِي يَا عَلِيُّ أَنَا وَ أَنْتَ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّةِ يَا عَلِيُّ أَنَا وَ أَنْتَ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِكَ سَادَةٌ فِي الدُّنْيَا وَ مُلُوكٌ فِي الْآخِرَةِ مَنْ عَرَفَنَا فَقَدْ عَرَفَ اللَّهَ وَ مَنْ أَنْكَرَنَا فَقَدْ أَنْكَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ.» الأمالي (للصدوق)، النص، ص: 657
[6] مرحوم مجلسی در کتابش به این موارد اشاره میکنند: «كما جاء في الاحتجاج 1- 16، و تأويل الآيات الظاهرة 1- 74 حديث 48، و تفسير الإمام العسكريّ عليهالسلام 339- 345 و غيرها.»