به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
مجلس سوم جامع فدک
معنای رضا و غضب پروردگار چیست؟
آقای وحید خراسانی در کتاب حلقهی وصل رسالت و امامت، تیتری را تحت عنوان "رضا و غضب پروردگار به رضا و غضب فاطمه عَلَيْهِاالسَّلَامُ" زدهاند. سوال میشود که معنای رضا و غضب پروردگار چیست؟ زیرا انسان وقتی ناراحت یا خوشحال میشود، دچار تغییر حالت و دگرگونی شده و از حالی به حال دیگر میرود، اما خداوند متعال منزّه از تغییر حالت و دگرگونی است و طبق آیهی قرآن
لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ[1]
است. در پاسخ میگوییم: آنچه ائمه طاهرین علیهمالسلام برای پاسخ به این سوال در روایات فرمودهاند، این که خداوند متعال منزّه از تغییر حالت و دگرگونی است، لذا تجلّی رضا و غضب پروردگار، در رضا و غضب بندگان مطیع خداوند است. یعنی خداوند متعال در اثر رضا و غضب آنها، به اشخاصی که مورد رضا یا غضب ایشان قرار گرفتهاند، ثواب و عقاب میدهد. به عبارتی نتیجهای که خداوند میدهد در اثر وساطت بندگان و عباد صالح خودش، میشود: رضا و سخط پروردگار.[2] یکی از بزرگترین مصادیق آن بندگان صالح، حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ است.
رضا و غضب پروردگار در مدارک اهلتسنن
آقای وحید یک روایتی را از مدارک اهلتسنن میآورند:
قالَ رَسُولَ اللَّهِ لِفَاطِمَةَ إنَّ اللهَ {الرَّبَّ} يَغْضَبُ لِغَضَبِكِ وَ يَرْضَى لِرِضَاك[3]
رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ به حضرت فاطمه عَلَيْهِاالسَّلَامُ فرمودند: «به راستی خداوند [پروردگار] به غضب تو غضب میکند و به خشنودیت خشنود میشود.»
بعد ایشان ادامه میدهند: «رضا و غضب چیست؟ از کجا پیدا میشود؟ به کجا میرسد؟ از چه مایه میگیرد؟ از زندگی نباتی دو قوه پیدا میشود: یکی قوهی جذب ملائمات، و دیگری قوهی دفع منافرات. قِوام این موجود زنده به این است. این دو قوه در زندگی حیوانی که رسید، از صورت جذب و دفع در میآید و به صورت رضا و غضب میشود.»
یعنی آنکه در زندگی حیوانات و گیاهان به صورت جذب و دفع طبیعی است، وقتی به انسان که دارای روح مجرد دارد، میرسد، به رضا و غضب تعبیر میکنند.
«این رضا و غضب در محدودهی حیوانی از طبع سرچشمه میگیرد به مِلاک اینکه رضا و غضب از طبع میشود: حیوان؛ زندگی انسانی آنجا است که بشر به جایی برسد که انسان بشود. کی انسان میشود؟»
دِعَامَةُ الْإِنْسَانِ الْعَقْل[4]
یعنی آنوقتی که پایه و مبداء رضا و غضب انسان عقل باشد. به عبارتی هم رضا به خاطر عقل باشد و هم غضب به خاطر عقل باشد. نه اینکه به خاطر شهوت، دنیاپرستی باشد. آقای وحید خراسانی میگوید: «چه کسی به این مقام رسیده است؟ هر کس عاقل باشد و در اولین درجهی عقل، به این اندازه برسد که بفهمد که آدم نشده، و این خیلی مهم است.»
یعنی انسان بفهمد که رضا و غضبش به خاطر عقل نیست و برای شهوتپرسی و .... است.
«ما هنوز ندیدهایم محک انسانیت چیست. اگر رضای ما از ناحیهی توسعهی مقام، توسعه پیدا کند، هنوز به مقام انسانیت نرسیدهایم، هر چند از شکم و لذائذ جنسی گذشتیم. مهم این است که اگر یک جایی دیدیم آن شخصی که دل به ما بسته بود، در جایی از ما برگشت، آیا منقبض میشویم یا نمیشویم؟ اگر منقبض شویم، هنوز آدم نشدهایم. اگر یک موجود دیگری را همچون خودمان دیدیم که دو قدم از ما بلندتر بود و ناراحت شدیم و چهرهی ما سرخ شد، هنوز به مقام انسانیت نرسیدهایم. رسیدن به آدمیت آنجا است که فقط رضا و غضب از عقل سرچشمه بگیرد. در عمر اگر یکبار رضای تو از عقل سرچشمه بگیرد، همان یکبار آدمی. بار دوم باز اگر از شکم یا دامن یا مقام سرچشمه گرفت، یکی از حیواناتی هستیم که شاخصشان هم یکی از آن صفات خاصه است. عاقل شدن چنین شد. اگر مطلقاً به این حد رسید، نه یکبار و دو بار، به قول مطلق، رضا و غضب از عقل مایه گرفت، این میشود انسانی عقلانی. "یرضی لرضی العقل، یغضب لغضب العقل"»
ارادهی حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ در ارادهی خداوند فانی شده است
بنابراین اگر رضا و غضب به طور مطلق از عقل سرچشمه گرفت مانند حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ، آنگاه رضای ایشان در رضای پروردگار و غضب ایشان در غضب پروردگار فانی میشود.
آقای وحید در کتاب حلقهی وصل رسالت و امامت اینگونه میفرمایند:
«فوق این مرتبه، مقامی است که اراده در ارادهی خدا فانی میشود. وقتی در ارادهی خدا فانی شد "یرضی لرضی الرّب، یغضب لغضب الرّب". آن درجهی قبلی را اگر در کرهی زمین نشان داری، مردانگی کن به ما معرفیاش کن، برویم دستش را ببوسیم، بلکه خاک پایش را ببوسیم؛ کسی را که بدانی به جایی رسیده باشد که "یرضی للعقل و یغضب للعقل" او که چنین است، آن کس که "یرضی للرّب، و یغضب للرّب" چه خواهد بود!»
مقام عصمتِ خاتمیّت
بالاترین سطح این نقطه که رضا و غضبش، رضا و غضب خداوند است، مقامش، مقام عصمت خاتمیّت است، آن موجودی که در عالَم وجود، نظیرش نیست.
وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى[5]
آقای وحید میگوید: «عصمت یونسی عصمت است، اما عصمتی است که {وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِبا[6]} است. عصمت یونسی با اینکه عصمت است، اما آن نکته هم در زندگانی او هست که عاقبت باید بگوید: {أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمين[7]}» ایشان یک مثال هم در مورد حضرت یوسف عَلَيْهِالسَّلَامُ میآورد که در قرآن داریم:
لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّه[8]
ایشان ادامه میدهند: «گاهی انسان در افق أعلی به جایی قدم میگذارد که گفته میشود: {إنَّ اللهَ {الرَّبَّ} يَغْضَبُ لِغَضَبِكِ وَ يَرْضَى لِرِضَاك[9]}»
یعنی حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ به مقام عصمت کبری رسیدهاند و این در حالی است که در مورد حضرت یوسف و یونس علیهماالسلام آن جملات آمده است. آقای وحید خراسانی در اینجا محاکمه میکند بزرگان از علمای اهلتسنن را مانند زمخشری و فخر رازی را که چطور شما با اینکه این همه روایت در کتب خویش آوردهاید، باز در مورد امیرالمؤمنین عَلَيْهِالسَّلَامُ و خلفایی که به اهلبیت علیهمالسلام ظلم کردهاند، اینگونه قضاوت میکردهاید؟!
فاطمه _عَلَيْهِاالسَّلَامُ_ شناس کیست؟
اولین فاطمه _عَلَيْهِاالسَّلَامُ_ عالَم وجود مقدّس پیامبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ و دومین نفر، امیرالمؤمنین عَلَيْهِالسَّلَامُ هستند. آقای وحید یک روایت از امام صادق عَلَيْهِالسَّلَامُ به عنوان یک فاطمه _عَلَيْهِاالسَّلَامُ_ شناس نقل میکنند به این شرح:
إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا[10]
فاطمه _عَلَيْهِاالسَّلَامُ_ را فاطمه گفتهاند به دلیل اینکه مردم قطع شدهاند از آنکه او را بشناسند
در اینجا واژهی "الْخَلْقَ" یعنی کُل خلق که البته پیامبر و ائمه طاهرین علیهمالسلام استثناء هستند. بعد آقای وحید خراسانی میگویند: «ما مفطومیم از معرفت، عاجزیم از اینکه درک کنیم او کیست و چیست و در چه افقی است؟»
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
[1] الشوری (42) آیه 11
ترجمه: چيزى مانند او نيست.
[2] التوحيد (للصدوق)، ص: 168، باب معنى رضاه عزّوجلّ و سخطه
[3] الآحاد والمثانی، الضحاک، ج ٥، ص ٣٦٣؛ الکامل، عبد الله بن عدی، ج ٢، ص ٣٥١؛ المعجم الکبیر، الطبرانی، ج ١، ص ١٠٨ و ج ٢٢، ص ٤٠١؛ المستدرك، الحاکم، النیسابوری، ج ٣، ص ١٥٤ (قال: هذا حدیث صحیح الاسناد و لم یخرجاه)؛ أسد الغابة، ابن الأثیر، ج ٥ ص ٥٢٢؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج ٣، ص ١٥٦ (ابن عساکر، به این عبارت نقل کرده: یا فاطمة إن الله تبارك وتعالی لیغضب و قال الحیري یغضب لغضبك ویرضی لرضاك)؛ میزان الاعتدال، الذهبی، ج ١، ص ٥٣٥ و ج ٢، ص ٤٩٢؛ مجمع الزوائد، الهیثمی، ج ٩، ص ٢٠٣ (قال: رواه الطبرانی و اسناده حسن)؛ نظم درر السمطین، الزرندی الحنفی، ص ١٧٨ (زرندی حنفی، به این عبارت نقل کرده: قال، لفاطمة: إنّ الله یَغضَبُ لِغضَبِك)؛ الإصابة، ابن حجر، ج ٨، ص ٢٦٦؛ إمتاع الأسماع، المقریزی، ج ٤، ص ١٩٦؛ کنز العمال، المتقي الهندی، ج ١٣، ص ٦٧٤؛ سبل الهدی و الرشاد، الصالحی الشامی، ج ١١ ص ٤٤؛ ینابیع المودة، القندوزی، ج ٢، ص ٥٧ و ص ١٣٢ و ٤٦٤؛ ذیل تاریخ بغداد، ابن النجار. البغدادی، ج ٢، ص ١ و به نقل از منابع شیعه: کشف الیقین، العلامة الحلی، ص ٣٥١؛ منهاج الکرامة، العلامة الحلی، ص ٧٢؛ نهج الحق. و کشف الصدق، العلامة الحلی، ص٢؛ نکته: در چاپهای موجود، کتاب میزان الاعتدال، الذهبی، ج ١، ص ٥٣١ و ج ٢، ص ٤٩٢، عبارت «ان الله یَغضَبُ لِغَضَبِک وَ یَرضَی لِرِضَاک» آمده است. ولی در چاپ مطبعة السعادة مصر که در سال ١٣٢٥ هجری قمری به طبع رسیده است، به این عبارت آمده است: «إنّ الرَّب یَغضَبُ لِغَضَبِک وَ یَرضَی لِرِضَاک.»
[4] الکافی، الکلینی، ج ١، ص ٢
ترجمه: پایهی شخصیت انسان، عقل است.
[5] النجم (53) آیات 3و4
ترجمه: و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید. آنچه میگوید، چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست؛
[6] الأنبیاء (21) آیه 87
ترجمه: و ذوالنون (یونس) را به یاد آور در آن هنگام که خشمگین از میان قوم خود رفت؛
[7] الأنبیاء (21) آیه 87
ترجمه: جز تو معبودی نیست. تو منزهی! من از ستمکاران بودم؛
[8] یوسف (12) آیه 24
ترجمه: اگر برهان پروردگارش را نمی دید.
[9] مدارک این روایت قبلاً آمده است.
[10] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِالسَّلَامُ أَنَّهُ قَالَ: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا؛/ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج43، ص: 65