به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
مجلس سیزدهم مبحث جامع فدک
مصادر خطبه فدک
آقای تبریزی انصاری در ذیل تیتری به عنوان "مصادر الخطبة الشریفة" به بیان اسناد و ریفرنسهای خطبه شریف فدک پرداخته و اینگونه مینویسد:
فنقول و بالله التوفیق: إعلم أن هذه الخطبة الشریفة من الخطب المشهورة و الاحتجاجات الماثورة التی روتها الخاصة و العامة باسانید متظافرة و طرق متکاثرة
پس میگویم و از خدا توفیق میخواهم: بدان! همانا این خطبه شریف از خطبههای مشهور و از استدلالات منقول است که توسط خاصّه _شیعیان_ و عامّه _اهلتسنن_ با سندهایی که همدیگر را تأیید میکنند و از راههای فراوان نقل شده است.
سخن ابنابیالحدید
قال عبدالحمید بن ابیالحدید فی شرح نهجالبلاغة فیما ذکر من الاخبار الواردة فی ذکر قصة فدك عنه شرح قوله عَلَيْهِالسَّلَامُ:
ابنابیالحدید معتزلی در شرح نهجالبلاغهاش، با بیان یاد اخباری که در داستان فدک وارده شده است، در قسمتی به شرح سخن امیرالمؤمنین عَلَيْهِالسَّلَامُ میپردازد و میگوید:
خَطَب عَلَيْهِالسَّلَامُ «بَلَى كَانَتْ فِي أَيْدِينَا فَدَكٌ مِنْ كُلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ فَشَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِين[1]... الخ»
حضرت امیر عَلَيْهِالسَّلَامُ فرمودند: «بله، از تمام آنچه که آسمان بر آن سایه افکنده بود، یک فدک در دست ما بود، پس بواطن _روحهای_ قومی نسبت به آن حرص ورزیدند و عدّهی دیگری _منظور خود اهلبیت علیهمالسلام_ نسبت به آن سخاوت به خرج داده و آن را از دست دادند.
خَطَبَ عَلَيْهِالسَّلَامُ بها بسبعة ایام قبل موته کما قیل
امیرالمؤمنین عَلَيْهِالسَّلَامُ هفت روز قبل از شهادتشان، این خطبه را فرمودهاند همانطور که گفته شده است
قال: الفصل الاول فیما ورد من الاخبار و السیر المنقولة من افواه اهل الحدیث و کتبهم
ابنابیالحدید میگوید: فصل اولی که من در شرح خطبه نقل میکنم در مورد اخبار و سیرههایی _اخلاقهایی_ است از دهان اهل حدیث و کتب ایشان نقل شده است
لا من کتب الشیعة و رجالهم، و جمیع ما نورده فی هذا الفصل من کتاب ابیبکر احمد بن عبدالعزیز الجوهري فی السقیفة و فدك
نه کتب شیعه و شیعیان و جمیع آنچه آوردهایم در این کتاب شرح نهجالبلاغه از کتاب سقیفه و فدک نوشتهی ابیبکر احمدبن عبدالعزیز جوهری است
و ابوبکر الجوهري هذا عالم محدّث، کثیر الادب، ثقة، ورع، اثنی علیه المحدثون، ورووا عنه مصنفاته و غیر مصنفاته
و ابوبکر جوهری این عالم نقل کنندهی حدیث که بسیار مؤدب، مورد اعتماد، با تقوا، ستایش شدهی محدثین _منظور محدثین اهلتسنن است_ است که هم نوشتههای خودش را نقل کردهاند و هم نوشتههای دیگران را از او نقل کردهاند
ثم قال: قال ابوبکر: حدثنی محمد بن زکریا _الی آخر الطریق_ و حدثنی عثمان بن عمران _الی آخر_ و حدثنی احمد بن محمد _الی آخر_ قالوا جمیعا:
سپس ابنابیالحدید گفت که ابوبکر جوهری گفته است: مرا حدیث کرد محمّدبن زکریا _تا آخرین راوی_ و حدیث کرد مرا عثمانبنعمران _تا آخرین راوی_ و حدیث کرد مرا احمدبنمحمّد _تا آخر_ که تمام آنها این جملات را گفتهاند:
لما بلغ فاطمة _عَلَيْهِاالسَّلَامُ_ اجماع ابیبکر علی منعها فدك... الخ.
زمانی که به حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ خبر رسید که ابوبکر تصمیم جدی دارد برای گرفتن فدک... تا آخر خطبه شریف.
نقل إربلی در کشف الغمه
آقای انصاری در اینجا میفرماید:
و قد اورد الخطبة علی بن عیسی الاربلی فی کتاب کشف الغمة
و این خطبه را علیبنعیسیاربلی در قرن ششم در کتاب کشف الغمه خودش آورده است
و قال ایضا: نقلتها من کتاب السقیفة تألیف احمد بن عبدالعزیز الجوهري
و همچنین گفته است که من نقل میکنم این خطبه را از کتاب السقیفه احمدبنعبدالعزیز جوهری
من نسخة قدیمة مقروءة[2]علی مؤلفها المذکور، قرئت فی سنة اثنتین و عشرین و ثلاثمائة
از یک نسخهی قدیمی که بر مؤلف آن در سال سیصدوبیستودو هجریقمری قرائت شده بود
روي عن رجاله من عدة طرق ان فاطمة عَلَيْهِاالسَّلَامُ لما بلغها اجماع ابیبکر... الی اخر الخطبة[3]
او روایت کرده است از رجال حدیثی از طُرق مختلف که وقتی به حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ خبر رسید که ابوبکر تصمیم جدی دارد برای گرفتن فدک ... تا آخر خطبه شریف
و قد اشار الیها المسعودي[4]فی تاریخ مروج الذهب[5]
و اشاره کرده است مسعودی در کتاب تاریخ مروج الذهب خویش
و ذکرها السید المرتضی بعدة طرق منتهیة الی عائشة و غیرها
و سید مرتضی شاگرد شیخ مفید نیز این خطبه را به طُرق مختلفی که به عایشه و غیر او منتهی میشود
و الطبرسی فی کتاب الاحتجاج و لها طرق اخري من کتاب ابیالفضل احمد بن ابیطاهر الذي صنفه فی بلاغات النساء
و طبرسی در کتاب احتجاج خویش و برای این خطبه راویان دیگری هست از کتاب ابیالفضل احمدبن ابیطاهر که کتابی به نام بلاغات نساء دارد
و روي الصدوق بعض فقراتها المتعلقة بالعلل فی کتابه علل الشرائع
بعضی از فقرات این خطبه شریف را که در بحث علّتهای شرایع هست را شیخ صدوق[6] در کتاب علل الشرایع[7] خویش آورده است.
و ذکر السید ابن طاووس فی کتاب الطرائف[8]مواضع الشکوي منها الی غیر ذلک.[9]
و سید ابن طاووس در کتاب طرائف به آن قسمتهایی که حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ به شکایت پرداختهاند را آورده است.
و بالجملة لا اشکال و لا شبهة فی کون الخطبة من فاطمة الزهراء عَلَيْهِاالسَّلَامُ
و خلاصه اینکه نه اشکال و نه شبههای در بیان این خطبه از حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ نیست
و ان مشایخ آل ابیطالب کانوا یروونها عن آبائهم، و یعلمونها ابناءهم و مشایخ الشیعة کانوا یتدارسونها بینهم و یتداولونها بایدیهم و السنتهم
و بزرگان آل ابیطالب _منظور سادات_ آن را روایت کردهاند از پدرانشان و تعلیم دادهاند به فرزندانشان و بزرگان شیعه آن را بین خودشان درس میدادند و دستبهدست هم میچرخاندند با دست و زبانشان
و نقل ابن ابیالحدید فی الشرح عن السید الاجل المرتضی رحمهالله انه قال: و اخبرنا ابوعبدالله المرزبانی، عن علی بن هارون، عن عبیدالله بن احمد، عن ابیه قال:
و ابنابیالحدید در کتاب شرح خودش از سید مرتضی رحمةاللهعلیه نقل کرده است که او گفت: به من خبر داد ابوعبدالله مرزبانی از علیبن هارون از عبیداللهبن احمد از پدرش که گفت:
ذکرت لابی الحسین زید بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب عَلَيْهِالسَّلَامُ کلالم فاطمة عَلَيْهِاالسَّلَامُ عند منع ابیبکر ایاها فدك
یاد کردم برای ابی حسین زید بن علیبن الحسینبن علیبنابیطالب عَلَيْهِالسَّلَامُ، سخن حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ را بعد از آنکه ابوبکر فدک را از ایشان گرفت
و قلت له: ان هؤلاء یزعمون انه مصنوع، و انه من کلام ابیالعیناء، لان الکلام منسوق البلاغة.
و به او گفتم: همانا برخی گمان میکنند که آن ساخته شده است و آن کلام ابیالعیناء است زیرا که آن کلامی منظم در بلاغت است. _منظور اینکه حضرت زهرای عَلَيْهِاالسَّلَامُ هجده ساله نمیتوانسته اینگونه سخن بگوید_
فقال لی: رایت مشایخ آل ابیطالب یروونه عن آبائهم، و یعلمونه اولادهم، و قد حدثنی به ابی عن جدي یبلغ به فاطمة عَلَيْهِاالسَّلَامُ علی هذه الحکایة
پس به من گفت: دیدم که بزرگان آل ابیطالب آن را روایت میکنند از پدرانشان و تعلیم میدهند به فرزندانشان و به تحقیق حدیث کرد برای من پدرم از جدّم که این داستان به خود حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ میرسد
و قد رواه مشایخ الشیعة، و تدارسوه قبل ان یوجد جد ابی العیناء
و روایت کردهاند بزرگان شیعه و به هم درس دادهاند قبل از آنکه جدّ ابیالعیناء به وجود بیاید
و قد حدث الحسین بن علوان، عن عطیة العوفی انه سمع عبدالله بن الحسن بن الحسین یذکر عن ابیه هذا الکلام
و حدیث کرده است حسینبنعلوان از عطیهی عوفی که او شنیده است از عبداللهبنحسنبن حسین که نقل میکرد از پدرش این سخنان را
ثم قال ابوالحسین زید و کیف ینکرون هذا من کلام فاطمة عَلَيْهِاالسَّلَامُ، و هم یروون من کلام عائشة عند موت ابیها
سپس ابوالحسین زید گفت: چگونه این کلام حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ را انکار میکنند و برخی _از اهلتسنن_ آن را از کلام عایشه نقل کردهاند زمانی که پدرش ابوبکر داشت میمُرد
ما هو اعجب من کلام فاطمة عَلَيْهِاالسَّلَامُ و یحققونه لو لاعداوتهم لنا اهل البیت؟! ثم ذکر الحدیث بطوله علی نسقه، انتهی.
که عجیبتر از کلام فاطمه عَلَيْهِاالسَّلَامُ است و اگر دشمنی آنان با ما اهلبیت نبود و تحقیق میکردند؟! سپس زید بن علی حدیث را با تفصیل خودش گفته است.
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
[1] شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج16، ص: 208
[2] علمای محدث در قدیم گاهی پیش میآمد که همهی کتاب را خودشان نمینوشتند بلکه شاگردانی داشتند که در تألیف کمک ایشان بودهاند. بعد آن شاگردان کتاب را خدمت استاد عرضه کرده و جمله به جمله میخواندند و ایشان تصحیح میکرده است و لذا این کتب خیلی معتبر هستند.
[3] کشف الغمه جلد 2 صفحه 108 و بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج29، ص: 217 حدیث 2
[4] با توجه به کثرت نقل مطالب موافق شیعه از مسعودی، برخی او شیعه دانستهاند در حالتی که روی این موضوع بین تاریخنویسان بحث است و بسیاری او را یک سنی منصف دانستهاند.
[5] تاریخ مروج الذهب جلد2 صفحه 304
[6] محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی مشهور به شیخ صدوق، (۳۰۵ -۳۸۱ هجریقمری) از علمای شیعه در قرن چهارم هجری قمری که بزرگترین محدّث و فقیه مکتب حدیثی قم به شمار میآید. حدود ۳۰۰ اثر علمی به او نسبت داده شده ولی بسیاری از آنها امروزه در دسترس نیست. کتاب من لایحضره الفقیه از کتب اربعه شیعه اثر اوست. از دیگر آثار مهم و معروف وی میتوان معانی الاخبار، عیون الاخبار، الخصال، علل الشرائع و صفات الشیعة را نام برد. برخی از مشهورترین شاگردان وی عبارتند از سید مرتضی، شیخ مفید و تلعکبری. مدفن شیخ صدوق در ری است.
[7] عِلَلُ الشَّرائِع، کتابی به زبان عربى، تألیف شیخ صدوق (متوفای ۳۸۱ هجریقمری) فقیه برجسته و راوی شیعی قرن چهارم هجرى قمری است. علل الشرائع، مشتمل بر روایاتى از رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ و ائمه اطهار علیهمالسلام است که موضوع آنها علّت و فلسفه برخى از احکام شرعی و عقیدتى است، مانند عللِ وضع اسامى اشیا و اشخاص، عوامل حوادث و وقایع، علل گرایش به عقاید و اعمال و چگونگى خلق حیوانات. شیخ صدوق در این کتاب، به علّت برخى از کارهاى پیامبران، پیامبر اسلام صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ و ائمه معصومین علیهمالسلام نیز اشاره کرده است.
[8] الطرائف: 263 ح 36
[9] و انظر شرح الاخبار 3: 34 و دلائل الامامة: 109 ح 36 ، و دلائل الزهراء للطبري 71 ح 3 و تلخیص الشافی للطوسی 3:139 و اعلام النساء 4: 116