به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
مجلس نهم مبحث جامع فدک
آقای تبریزی انصاری متوفی 1310 هجریقمری در کتاب خویش به نام اللمعةالبیضاء از کتاب کشف الغمة[1] اینگونه نقل میکند:
«آنچه که ابوبکر و عُمر انجام دادند، زمانی که متولّی امر خلافت شدند در حقّ مهاجرین و انصار کارهایی انجام دادند که هیچکدام از آنها به مرتبهی علی و فاطمه و حسنین علیهمالسلام نمیرسیدند. و اگر آنها مانند برخی از والیان[2] این صدقه _فدک_ را تسلیم ایشان میکردند به جهت آنکه میدانستند ایشان ذیالقربی پیغمبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ بودند و اهلبیت عصمتی هستند که قرآن به طهارت آنها شهادت داده است، خیلی بهتر بود حتا اگر آن حدیث _جعلی_ درست بود.[3]»
حفظ کرامت رسول اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ
ابنابیالحدید از کلام قاضی القضاة از برخی شیعیان نقل کرده است: «بهتر این بود که خلفا برای حفظ کرامتشان هم که شده، فدک را غصب نمیکردند و این حتا برای بقاء و دین خودشان هم بهتر بود!» بعد ابنابیالحدید میگوید: «این سخن خوب و درستی است که جواب ندارد. إکرام و حفظ حقِّ رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ اقتضا میکرد که فدک را در دست اهلبیت _علیهمالسلام_ نگاه دارند اما این کار را نکردند.»
آقای انصاری ادامه میدهند: با اینکه مسلمین هم مضایقه نمیکردند برای اهلبیت علیهمالسلام یا معمول نبود که این کار را انجام دهند و لذا بهتر بود که از لوازم حکومت و آثار ظاهریهاش این که وقتی وجوهات اسلامیّه را دریافت میکردند، مقداری از آن را صرف خانوادهی پیغمبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ نمایند، حتا اگر فدک به آنها تعلق نداشته است! نه اینکه اهلبیت علیهمالسلام را در تنگنا قرار دهند.
موقعی که برای بیعت با ابوبکر در سقیفهی بنیساعده انجام شدند، علی علیهالسلام مشغول تجهیز بدن مطهر پیغمبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ برای دفن بودند و آنها مشغول بیعت گرفتن از مردم؛ بعد از این جریانات بود که عامل حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ را خواستند و از فدک بیرون کردند، پس او به مدینه آمد و ماجرا را به خدمت حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ عرض کرد. لذا امیرالمؤمنین عَلَيْهِالسَّلَامُ و حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ در مجالس مختلف با ابوبکر و عُمر احتجاجات بسیار و دلایل کافی بیان فرمودند اما هیچکدام در قلب قاسی[4] آنان اثر نکرد بلکه قسوة [5] روی قسوة شد زیرا که قلب آنها مانند سنگ بود.
در کتاب اللمعةالبیضاء، آقای تبریزی انصاری تیتری دیگری با عنوان "فی ذکر احتجاجات فاطمة عَلَيْهِاالسَّلَامُ" زدهاند. برخی از احتجاجات حضرت در خطبه فدک آمده است و برخی دیگر نیز در برخوردهای دیگران بوده است که آقای انصاری نقل کردهاند.
احتجاجات حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ
روایت اول
عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِالسَّلَامُ قَالَ:
حماد بن عثمان از امام صادق عَلَيْهِالسَّلَامُ نقل میکند که ایشان فرمودند:
لَمَّا بُويِعَ أَبُو بَكْرٍ وَ اسْتَقَامَ لَهُ الْأَمْرُ عَلَى جَمِيعِ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ[6]
زمانی که بیعت با ابوبکر انجام شد و جمیع مهاجرین و انصار را ساکت کرد.
بَعَثَ إِلَى فَدَكَ مَنْ أَخْرَجَ وَكِيلَ فَاطِمَةَ عَلَيْهِاالسَّلَامُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ مِنْهَا
به سوی فدک فرستاد تا وکیل فاطمه عَلَيْهِاالسَّلَامُ را از آنجا اخراج کنند.
فَجَاءَتْ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ عَلَيْهِاالسَّلَامُ إِلَى أَبِي بَكْرٍ
پس حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ به سوی ابوبکر آمد
ثُمَّ قَالَتْ لِمَ تَمْنَعُنِي مِيرَاثِي مِنْ أَبِي رَسُولِ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ وَ أَخْرَجْتَ وَكِيلِي مِنْ فَدَكَ
پس فرمود: چرا مرا از ارث پدرم رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ محروم میکنید؟ و وکیل من را از فدک اخراج کردید؟
وَ قَدْ جَعَلَهَا لِي رَسُولُ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى
و در حالی که رسول الله _صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ_ آن را به أمر خداوند به من داده است.
فَقَالَ هَاتِي عَلَى ذَلِكِ بِشُهُودٍ
پس ابوبکر گفت: شهود خویش را بر این موضوع _یعنی اعطای رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ_ بیاور
فَجَاءَتْ بِأُمِّ أَيْمَنَ
پس حضرت، ام ایمن را آورد
فَقَالَتْ لَهُ أُمُّ أَيْمَنَ لَا أَشْهَدُ يَا أَبَا بَكْرٍ حَتَّى أَحْتَجَّ عَلَيْكَ بِمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ
پس ام ایمن گفت: ای ابوبکر شهادت نمیدهم تا اینکه احتجاج کنم بر تو به سخن رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ
أَنْشُدُكَ بِاللَّهِ أَ لَسْتَ تَعْلَمُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ قَالَ أُمُّ أَيْمَنَ امْرَأَةٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ؟
قسمتان میدهم به خدا! آیا شما نشنیدید که رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ فرمود: ام ایمن زنی از اهل بهشت است؟
هدف ام ایمن این بود که موقعیّت شهادتش خویش را محکم نماید، زیرا شخصی که اهل بهشت باشد، دروغ نمیگوید.
فَقَالَ بَلَى
گفت: بله، شنیدم
قَالَتْ فَأَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْحَى إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ
گفت: پس شهادت میدهم که خداوند عزَّوَجلَّ وحی کرد به سوی رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ
{وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ}[7]
پس حقّ خويشاوند را بده
فَجَعَلَ فَدَكاً لَهَا طِعْمَةً بِأَمْرِ اللَّهِ
پس حضرت رسول صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ فدک را به أمر خداوند، لقمهای برای ایشان قرار داد
فَجَاءَ عَلِيٌّ عَلَيْهِالسَّلَامُ فَشَهِدَ بِمِثْلِ ذَلِكَ
پس علی عَلَيْهِالسَّلَامُ نیز آمدند و مثل آن را شهادت داد
فَكَتَبَ لَهَا كِتَاباً وَ دَفَعَهُ إِلَيْهَا
پس ابوبکر سندی نوشت و به ایشان داد
فَدَخَلَ عُمَرُ فَقَالَ مَا هَذَا الْكِتَابُ
پس عمر وارد شد و گفت: این نوشته چیست؟
فَقَالَ إِنَّ فَاطِمَةَ عَلَيْهِاالسَّلَامُ ادَّعَتْ فِي فَدَكَ وَ شَهِدَتْ لَهَا أُمُّ أَيْمَنَ وَ عَلِيٌّ عَلَيْهِالسَّلَامُ فَكَتَبْتُهُ لَهَا
ابوبکر گفت: همانا فاطمه _عَلَيْهِاالسَّلَامُ_ در مورد فدک ادعا کرده است و ام ایمن و علی _عَلَيْهِالسَّلَامُ_ هم شهادت دادهاند پس سندش را برای او نوشتم.
فَأَخَذَ عُمَرُ الْكِتَابَ مِنْ فَاطِمَةَ فَمَزَّقَهُ وَ قَالَ هَذَا فَيْءُ الْمُسْلِمِين
پس عمر، نامه را از حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ گرفت و روی آن آب دهان انداخت و پاره کرد و گفت: این فیءای برای مسلمین است.
وَ قَالَ أَوْس بْنُ الْحَدَثَانِ وَ عَائِشَةُ وَ حَفْصَةُ يَشْهَدُونَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ _صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ_ بِأَنَّهُ قَال
و گفت: اوسبنحدثان و عائشه و حفصه شهادت میدهند بر رسول خدا _صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ_ که فرمود:
إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَاهُ صَدَقَة
ما گروه پیامبران ارثی به جا نمیگذاریم و هر چه از ما باقی بماند، صدقه است و برای عموم مسلمین
فَإِنَّ عَلِيّاً زَوْجُهَا يَجُرُّ إِلَى نَفْسِهِ
پس همانا علی _عَلَيْهِالسَّلَامُ_ شوهر اوست و به نفع خودش شهادت داده است!
وَ أُمَّ أَيْمَنَ فَهِيَ امْرَأَةٌ صَالِحَةٌ لَوْ كَانَ مَعَهَا غَيْرُهَا لَنَظَرْنَا فِيهِ
و ام ایمن زن صالح و راستگویی است اما اگر یکنفر دیگر با او بود و شهادت میداد، در مورد آن فکر میکردیم!
فَخَرَجَتْ فَاطِمَةُ عَلَيْهَاالسَّلَامُ تَبْكِي[8]و تقول: بَقَّر اللّهُ بطنك كما بقرت كتابي[9]
پس فاطمه عَلَيْهِاالسَّلَامُ خارج شد در حالی که گریه مینمود و میفرمود: «خداوند شکمت را پاره کند که نامهی مرا پاره کردی»
فَاسْتَقْبَلَهَا عَلِيٌّ عَلَيْهِالسَّلَامُ فَقَالَ: مَا لَكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ غَضْبَى؟[10]
پس علی عَلَيْهِالسَّلَامُ به استقبال او آمد و فرمود: «ای دختر رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ چرا عصبانی هستی؟»
فَذَكَرَتْ لَهُ مَا صَنَعَ عُمَرُ، فَقَالَ: مَا رَكِبُوا مِنِّي وَ مِنْ أَبِيكَ أَعْظَمُ مِنْ هَذَا
پس حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ کار عُمر را بیان کردند و امیرالمؤمنین عَلَيْهِالسَّلَامُ فرمودند: «کارهایی که نسبت به من و پدرت مرتکب شدند، از این کار بزرگتر و بالاتر است.»
روایت دوم
و منها ما رواه فی کتاب الاختصاص[11]عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ:[12]
و در کتاب اختصاص از عبداللهبن سنان به نقل از امام صادق علیهالسلام آمده است که ایشان فرمودند:
لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ وَ جَلَسَ أَبُو بَكْرٍ مَمجلس
زمانی که پیغمبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ از دنیا رفت و ابوبکر به جای ایشان نشست
بَعَثَ إِلَى وَكِيلِ فَاطِمَةَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا فَأَخْرَجَهُ مِنْ فَدَكَ
کسانی را فرستاد و وکیل حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ را از فدک بیرون کردند
فَأَتَتْهُ فَاطِمَةُ عَلَيْهَا السَّلَامُ فَقَالَتْ: يَا أَبَا بَكْرٍ!
پس حضرت پیش ابوبکر آمد و فرمود: ای ابوبکر!
ادَّعَيْتَ أَنَّكَ خَلِيفَةُ أَبِي وَ جَلَسْتَ مَمجلس
ادعای تو این است که خلیفهی پدر من هستی و به جای ایشان نشستهای
وَ أَنْتَ بَعَثْتَ إِلَى وَكِيلِي فَأَخْرَجْتَهُ مِنْ فَدَكَ
و تو کسانی را به سمت وکیل من فرستادی و او را از فدک بیرون کردهای
وَ قَدْ تَعْلَمُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ صَدَّقَ بِهَا عَلَيَّ
و در حالی که میدانی که رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ آن را به من هدیه داده است.
"صَدَّقَ" به معنای صدقهی عرفی نیست بلکه به معنای آن است که به من هدیه داده است.
وَ أَنَّ لِي بِذَلِكَ شُهُوداً. فَقَالَ إِنَّ النَّبِيَّ _صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ_ لَا يُوَرِّثُ
و برای آن شهودی دارم. ابوبکر گفت: «پیامبر _صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ_ فرموده است که ارث باقی نمیگذارد.»
فَرَجَعَتْ إِلَى عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَأَخْبَرَتْهُ
پس حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ به نزد امیرالمؤمنین عَلَيْهِالسَّلَامُ برگشت و ماجرا را خبر داد.
فَقَالَ: ارْجِعِي إِلَيْهِ وَ قُولِي لَهُ
پس حضرت علی عَلَيْهِالسَّلَامُ فرمود: برگردید به پیش و ابوبکر و به او اینگونه بفرمایید:
زَعَمْتَ أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ لَا يُوَرِّثُ وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ، وَ وَرِثَ يَحْيَى زَكَرِيَّا، وَ كَيْفَ لَا أَرِثُ أَنَا أَبِي؟!
گمان میکنی که پیامبر اکرم _صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ_ ارث نمیگذارد در حالی که سلیمان از داود ارث برده است و یحیی از ذکریا ارث برده و چگونه است که من از پدرم ارث نمیبرم؟!
فَقَالَ عُمَرُ: أَنْتَ مُعَلَّمَةٌ، قَالَتْ: وَ إِنْ كُنْتُ مُعَلَّمَةً فَإِنَّمَا عَلَّمَنِي ابْنُ عَمِّي وَ بَعْلِي
پس عُمر خطاب به حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ گفت: به تو _شما_ یاد داده شده است. حضرت فرمودند: «اگر هم معلمی داشتهام، شوهر و پسر عمویم به من یاد داده است.»
فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: فَإِنَّ عَائِشَةَ تَشْهَدُ وَ عُمَرَ أَنَّهُمَا سَمِعَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ وَ هُوَ يَقُولُ: النَّبِيُّ لَا يُوَرِّثُ
پس ابوبکر گفت: همانا عایشه شهادت میدهد و عُمر که شنیدهاند از پیامبر _صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ_ که ایشان فرموده است: «پیامبر از خود ارثی باقی نمیگذارد.»
فَقَالَتْ: هَذَا أَوَّلُ شَهَادَةِ زُورٍ شَهِدَا بِهَا، وَ إِنَّ لِي بِذَلِكَ شُهُوداً بِهَا فِي الْإِسْلَامِ
پس حضرت فرمودند: این اولین شهادت نابجا و نا حق است که عُمر و عایشه در اسلام دادهاند.
ثُمَّ قَالَتْ: فَإِنَّ فَدَكَ إِنَّمَا هِيَ صَدَّقَ بِهَا عَلَيَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ، وَ لِي بِذَلِكَ بَيِّنَةٌ
سپس حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ فرمودند: «همانا فدک هدیهای است که رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ به من داده و من برای آن شاهد دارم.
فَقَالَ لَهَا: هَلُمِّي بِبَيِّنَتِكِ
پس به ایشان گفتند: شهود خویش را بیاور
قَالَ: فَجَاءَتْ بِأُمِّ أَيْمَنَ وَ عَلِيٍّ عَلَيْهِالسَّلَامُ
امام صادق عَلَيْهِالسَّلَامُ فرمود: «پس حضرت با ام ایمن و علی عَلَيْهِالسَّلَامُ آمد.»
فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: يَا أُمَّ أَيْمَنَ! إِنَّكِ سَمِعْتِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ يَقُولُ فِي فَاطِمَةَ؟
پس ابوبکر گفت: ای ام ایمن! آیا تو شنیدی از رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ آنچه فاطمه _عَلَيْهِاالسَّلَامُ_ میگوید؟
فَقَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ يَقُولُ: إِنَّ فَاطِمَةَ سَيِّدَةُ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّة
گفت: «شنیدم از رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ که فرمود: همانا فاطمه عَلَيْهِاالسَّلَامُ سرور زنان اهل بهشت است.»
ثُمَّ قَالَتْ أُمُّ أَيْمَنَ: فَمَنْ كَانَتْ سَيِّدَةَ نِسَاءِ أَهْلِ الْجَنَّةِ تَدَّعِي مَا لَيْسَ لَهَا؟!
سپس ام ایمن گفت: «پس شخصی که سرور زنان اهل بهشت است، ادعا میکند، چیزی را که مال او نیست؟!»
وَ أَنَا امْرَأَةٌ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ
و من زنی هستم از اهل بهشت
مَا كُنْتُ لِأَشْهَدَ بِمَا لَمْ أَكُنْ سَمِعْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ
هرگز شهادت نمیدهم چیزی را که نشنیدهام از رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ
فَقَالَ عُمَرُ: دَعِينَا يَا أُمَّ أَيْمَنَ مِنْ هَذِهِ الْقِصَصِ، بِأَيِّ شَيْءٍ تَشْهَدِينَ؟
پس عُمر گفت: ما را رها کن از این قصهها، به چه چیزی شهادت میدهی؟
فَقَالَتْ: كُنْتُ جَالِسَةً فِي بَيْتِ فَاطِمَةَ عَلَيْهَاالسَّلَامُ وَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ جَالِسٌ حَتَّى نَزَلَ عَلَيْهِ جَبْرَئِيلُ
پس گفت: «نشسته بودم در منزل فاطمه عَلَيْهِاالسَّلَامُ و رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ هم نشسته بود تا اینکه جبرئیل عَلَيْهِالسَّلَامُ بر او نازل شد
فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ! قُمْ
پس گفت: ای محمد _صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ_! برخیز
فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَمَرَنِي أَنْ أَخُطَّ لَكَ فَدَكاً بِجَنَاحِي، فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ مَعَ جَبْرَئِيل
خدا به من أمر کرده است که حدود فدک را برای شما با بالم خط بکشم و مشخص نمایم. پس رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ برخاستند و با جبرئیل عَلَيْهِالسَّلَامُ رفتند
فَمَا لَبِثَ أَنْ رَجَعَ، فَقَالَتْ فَاطِمَةُ عَلَيْهَاالسَّلَامُ: يَا أَبَتِ! أَيْنَ ذَهَبْتَ؟
پس طولی نکشید که برگشتند. پس حضرت فاطمه عَلَيْهِاالسَّلَامُ عرضه داشت: «ای پدر! کجا رفتید؟»
فَقَالَ: خَطَّ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ السَّلَامُ لِي فَدَكاً بِجَنَاحِهِ وَ حَدَّ لِي حُدُودَهَا
پیامبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ فرمودند: جبرئیل _عَلَيْهِالسَّلَامُ_ با بالش حدود فدک را برای من کشید و مشخص کرد
فَقَالَتْ: يَا أَبَتِ! إِنِّي أَخَافُ الْعَيْلَةَ وَ الْحَاجَةَ مِنْ بَعْدِكَ، فَصَدِّقْ بِهَا عَلَيَّ
پس حضرت زهرا عرضه داشتند: ای پدر! برای خرج خانوادهام بعد از شما نگران است، آنرا به من هدیه دهید.
فَقَالَ: هِيَ صَدَقَةٌ عَلَيْكِ، فَقَبَضْتِهَا، قَالَتْ: نَعَمْ
حضرت رسول صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ فرمودند: این هدیهای برای تو، آن را بگیر، ایشان عرضه داشت: چشم
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ: يَا أُمَّ أَيْمَنَ! اشْهَدِي، وَ يَا عَلِيُّ! اشْهَدْ
بعد پیغمبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ فرمودند: ای ام ایمن! شاهد باش، و ای علی _عَلَيْهِالسَّلَامُ_ شاهد باش.
فَقَالَ عُمَرُ: أَنْتِ امْرَأَةٌ وَ لَا نُجِيزُ شَهَادَةَ امْرَأَةٍ وَحْدَهَا، وَ أَمَّا عَلِيٌّ فَيَجُرُّ إِلَى نَفْسِهِ.
بعد عُمر گفت: تو زن هستی و ما شهادت یک زن را جایز نمیدانیم و اما علی _عَلَيْهِالسَّلَامُ_ پس شهادت میدهد برای نفس خودش. _به خدا پناه میبریم از این سخن_
قَالَ: فَقَامَتْ مُغْضَبَةً وَ قَالَتْ: اللَّهُمَّ إِنَّهُمَا ظَلَمَا ابْنَةَ نَبِيِّكَ حَقَّهَا، فَاشْدُدْ وَطْأَتَكَ عَلَيْهِمَا
امام صادق عَلَيْهِالسَّلَامُ فرمودند: حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ با عصبانیّت برخاستند و فرمودند: «خدایا! این دو نفر به دختر پیغمبرت و حقّ او را گرفتند، پس عذابت را بر آنها سخت کن.»
ثُمَّ خَرَجَتْ وَ حَمَلَهَا عَلِيٌّ عَلَى أَتَانٍ عَلَيْهِ كِسَاءٌ لَهُ خَمَلٌ، فَدَارَ بِهَا أَرْبَعِينَ صَبَاحاً فِي بُيُوتِ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الْحَسَنُ وَالْحُسَيْنُعَلَيْهِمَا السَّلَامُ مَعَهَا
سپس بیرون آمد و علی عَلَيْهِالسَّلَامُ ایشان را روی یک مرکب پوشیده شده با کساء، چهل روز به در خانههای مهاجرین و انصار میبردند در حالتی که حسنین علیهماالسلام نیز همراهشان بودند.
وَ هِيَ تَقُولُ: يَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ! انْصُرُوا اللَّهَ وَ ابْنَةَ نَبِيِّكُمْ
و همواره حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ میفرمودند: ای مهاجرین و انصار! یاری کنید خدا و دختر پیامبرتان را
وَ قَدْ بَايَعْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ يَوْمَ بَايَعْتُمُوهُ أَنْ تَمْنَعُوهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ أَنْفُسَكُمْ وَ ذَرَارِيَّكُمْ
شما بیعت کردید با پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ و آن روز بر این بیعت کردید که پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ و ذرّیهی او را سالم نگه دارید از آن خطراتی که خود و ذرّیهتان را نگه میدارید.
فَفُوا لِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ بِبَيْعَتِكُمْ
پس وفا کنید به بیعتی که با پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ داشتید
قَالَ: فَمَا أَعَانَهَا أَحَدٌ وَ لَا أَجَابَهَا وَ لَا نَصَرَهَا
پس حضرت صادق عَلَيْهِالسَّلَامُ فرمودند: پس یکنفر هم ایشان را کمک نکرد و دعوتشان را اجابت ننمود و یاریشان نکردند
قَالَ: فَانْتَهَتْ إِلَى مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ فَقَالَتْ: يَا مُعَاذَ بْنَ جَبَلٍ! إِنِّي قَدْ جِئْتُكَ مُسْتَنْصِرَةً
روای گفت: امام صادق عَلَيْهِالسَّلَامُ فرمودند: پس به سوی معاذبن جبل رفتند و فرمودند: ای معاذ بن جبل! همانا به پیش تو آمدهایم تا ما را یاری نمایی
وَ قَدْ بَايَعْتَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ عَلَى أَنْ تَنْصُرَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ وَ تَمْنَعَ مِمَّا تَمْنَعُ مِنْهُ نَفْسَكَ وَ ذُرِّيَّتَكَ
و تو با رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ بیعت کردی بر اینکه او و ذرّیهی او را یاری نمایی و آنها را نگه داری از آن خطراتی که خود و ذرّیهات را نگه میداری.
وَ إِنَّ أَبَا بَكْرٍ قَدْ غَصَبَنِي عَلَى فَدَكَ وَ أَخْرَجَ وَكِيلِي مِنْهَا
و همانا ابوبکر مرا برای فدک غضبناک کرده است و وکیل مرا از آنجا اخراج کرده است
قَالَ: فَمَعِي غَيْرِي؟ قَالَتْ: لَا، مَا أَجَابَنِي أَحَدٌ
گفت: کس دیگری غیر از من هم است که کمکتان کند؟ حضرت فرمودند: خیر، هیچکس دعوت مرا اجابت نکرده است
قَالَ: فَأَيْنَ أَبْلُغُ أَنَا مِنْ نَصْرِكِ؟
معاذ گفت: وقتی کسی یاریتان نکرده، من تنها چگونه یاریتان کنم؟
قَالَ: فَخَرَجَتْ مِنْ عِنْدِهِ. وَ دَخَلَ ابْنُهُ، فَقَالَ: مَا جَاءَ بِابْنَةِ مُحَمَّدٍ إِلَيْكَ؟
امام صادق عَلَيْهِالسَّلَامُ میفرمایند: حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ از پیش معاذ رفتند و پسر معاذ داخل شد، و از پدرش پرسید: چرا دختر پیغمبر _صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ_ به نزد تو آمده بود؟
قَالَ: جَاءَتْ تَطْلُبُ نُصْرَتِي عَلَى أَبِي بَكْرٍ فَإِنَّهُ أَخَذَ مِنْهَا فَدَكاً
معاذ گفت: آمده بود برای طلب یاری بر علیه ابوبکر که فدک را از او گرفته است
قَالَ: فَمَا أَجَبْتَهَا بِهِ؟
پسر گفت: چه جوابی به ایشان دادی؟
قَالَ: قُلْتُ: وَ مَا يَبْلُغُ مِنْ نُصْرَتِي أَنَا وَحْدِي، قَالَ: فَأَبَيْتَ أَنْ تَنْصُرَهَا؟
گفت: به او _ایشان_ گفتم: منِ تنها چه کمکی میتوانم بکنم، پسر گفت: یعنی نخواستی یاریشان کنی؟
قَالَ: نَعَمْ، قَالَ: فَأَيَّ شَيْءٍ قَالَتْ لَكَ؟
گفت: بله، پسر گفت: حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ به تو چه فرمودند؟
قَالَ: قَالَتْ لِي: وَ اللَّهِ لَا نَازَعْتُكَ الْفَصِيحَ مِنْ رَأْسِي[13]حَتَّى أَرِدَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ
گفت: ایشان فرمودند: به خدا قسم، هرگز با تو صحبت نمیکنم تا اینکه وارد بر رسول صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ شوم
قَالَ: فَقَالَ: أَنَا وَ اللَّهِ لَا نَازَعْتُكَ الْفَصِيحَ مِنْ رَأْسِي حَتَّى أَرِدَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ، إِذْ لَمْ تُجِبْ ابْنَةَ مُحَمَّدٍ
امام صادق عَلَيْهِالسَّلَامُ میفرمایند: پسر معاذ گفت: به خدا قسم من نیز هرگز با تو صحبت نمیکنم تا اینکه وارد بر رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ شوم زیرا پاسخ دختر پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ را ندادی و ایشان را تنها گذاشتی.
قَالَ وَ خَرَجَتْ فَاطِمَةُ عَلَيْهِاالسَّلَامُ مِنْ عِنْدِهِ وَ هِيَ تَقُولُ
حضرت صادق عَلَيْهِالسَّلَامُ فرمودند: حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ از پیش معاذ بن جبل بیرون آمدند و میفرمودند
وَ اللَّهِ لَا أُكَلِّمُكَ كَلِمَةً حَتَّى اجْتَمَعَ أَنَا وَ أَنْتَ عِنْد رَسُولِ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ ثُمَّ انْصَرَفَتْ
به خدا قسم دیگر با تو صحبت نمیکنم تا اینکه من و تو پیش رسول خدا باشیم. سپس حضرت از منزل معاذ تشریف بردند.
فَقَالَ عَلِيٌّ عَلَيْهِالسَّلَامُ لَهَا ائْتِي أَبَا بَكْرٍ وَحْدَهُ فَإِنَّهُ أَرَقُّ مِنَ الْآخَرِ وَ قُولِي لَهُ
پس علی عَلَيْهِالسَّلَامُ به حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ فرمودند: پیش ابوبکر بروید زمانی که تنها است زیرا او مقداری از دیگری _منظور عُمر است_ نرم خُو تر است و به او اینگونه بگویید
ادَّعَيْتَ مَجْلِسَ أَبِي وَ أَنَّكَ خَلِيفَتُهُ وَ جَلَسْتَ مَمجلس
ادعای تو این است که به جای پدر من نشستهای و خلیفهی او هستی و در جایی نشستهای که ایشان مینشست.
وَ لَوْ كَانَتْ فَدَكُ لَكَ ثُمَّ اسْتَوْهَبْتُهَا مِنْكَ لَوَجَبَ رَدُّهَا عَلَيَّ
حتا اگر فدک مال شخص تو باشد و من از تو بخواهم که آن را به من هبه نمایی، واجب است که این کار را انجام دهی
فَلَمَّا أَتَتْهُ وَ قَالَتْ لَهُ ذَلِكَ قَالَ صَدَقْتِ قَالَ فَدَعَا بِكِتَابٍ فَكَتَبَهُ لَهَا بِرَدِّ فَدَكَ
پس وقتی حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ اینگونه فرمودند، ابوبکر گفت: راست میگویی. امام صادق عَلَيْهِالسَّلَامُ میفرمایند: پس ابوبکر سندی خواست و نوشت که فدک را به ایشان بَرگرداند
فَقَالَ فَخَرَجَتْ وَ الْكِتَابُ مَعَهَا
پس حضرت خارج شدند در حالی که سند فدک هم با ایشان بود
فَلَقِيَهَا عُمَرُ فَقَالَ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ مَا هَذَا الْكِتَابُ الَّذِي مَعَكَ
پس با عُمر مقالات کردند، عُمر گفت: ای دختر محمد _صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ_! این نامهای که همراهتان است، چیست؟
فَقَالَتْ كِتَابٌ كَتَبَ لِي أَبُو بَكْرٍ بِرَدِّ فَدَكَ
حضرت فرمودند: این نامهای است که ابوبکر نوشته است تا فدک را به من بَرگردانند
فَقَالَ هَلُمِّيهِ إِلَيَّ فَأَبَتْ أَنْ تَدْفَعَهُ إِلَيْهِ
پس گفت: آن را به من بده، پس حضرت إبا کردند
فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ
پس عُمر با لگد به ایشان زد
وَ كَانَتْ حَامِلَةً بِابْنٍ اسْمُهُ الْمُحَسِّنُ فَأَسْقَطَتِ الْمُحَسِّنَ مِنْ بَطْنِهَا
و این در حالی بود که ایشان به حضرت محسن عَلَيْهِالسَّلَامُ حامله بودند، پس حضرت محسن عَلَيْهِالسَّلَامُ شهید شد
ثُمَّ لَطَمَهَا
سپس با سیلی به ایشان زد
فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى قُرْطٍ فِي أُذُنِهَا حِينَ نُقِفَت
امام صادق عَلَيْهِالسَّلَامُ میفرمایند: گویا من نگاه میکنم به گوشواره ایشان که در گوش داشتند و افتاد
ثُمَّ أَخَذَ الْكِتَابَ فَخَرَقَهُ
پس عُمر نامه را گرفت و پاره کرد
فَمَضَتْ وَ مَكَثَتْ خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ يَوْماً مَرِيضَةً مِمَّا ضَرَبَهَا عُمَرُ ثُمَّ قُبِضَتْ
پس حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ رفتند و هفتاد و پنج زنده بودند و بیمار از آن ضربهی عُمر، سپس از دنیا رفتند.
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
[1] کَشْفُ الغُمَّة فی مَعْرِفَةِ الأئمّة علیهمالسلام، کتابی به زبان عربی در شرححال، فضائل و معجزات چهارده معصوم علیهمالسلام نوشته علی بن عیسی اربلی (متوفی سال ۶۹۲ هجریقمری) از عالمان دینی شیعه. نویسنده، کتاب را با انگیزه روشنکردن حقانیت آنان بر دشمنان اهل بیت و مقابله با غلوکنندگان ائمه علیهمالسلام نگاشته و در تألیف خود، استفاده از منابع اهل سنت را بر منابع شیعی مقدم داشته است.
[2] علامهی عسکری رحمةاللهعلیه در مقدمهای که بر کتاب مرآةالعقول علامهی مجلسی رحمةاللهعلیه نوشتهاند، از تاریخ و به طور مستند نقل میکنند که چندین مرتبه فدک توسط برخی از خلفا _با مقاصد مختلف_ به فرزندان حضرت زهرا عَلَيْهِاالسَّلَامُ باز گردانده شد.
[3] منظور حدیث: «نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُوَرِّث و لا دارا و لا فضّة و لا عقارا» است که ابن ابى الحدید مىنویسد: پس از درگذشت پیامبر _صَلَّىاللَّهُعَلَيْهِوَآلِهِ_، ابوبکر در نقل این حدیث متفرد بود و احدى جز او این حدیث را نقل نکرد. فقط گاهى گفته مىشود که مالک بن اوس نیز حدیث یاد شده را نقل کرده است. آرى، برخى از مهاجران در دوران خلافت عمر به صحت آن گواهى دادهاند؛ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج16، ص: 227
[4] به معنای سخت، محكم، بيرحم، ظالم
[5] به معنای شدت، خشونت، دشواری
[6] تفسير القمي، ج2، ص: 155
[7] الروم(30) آیه 38
ترجمه: پس حقّ خويشاوند را بده.
[8] این عبارت در کتاب شریف بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج29، ص: 128 آمده است.
[9] این قسمت از کتاب عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد، ج11-قسم-2-فاطمةس، ص: 631 آمده است.
[10] از این عبارت به بعد در کتاب شریف بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج29، ص: 157 آمده است.
[11] کتاب اختصاص متعلق به شیخ مفید (336-413 هجریقمری) است که شاگرد مرحوم صدوق و استاد شیخ طوسی بوده است.
[12] الإختصاص، النص، ص: 183 و بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج29، ص: 190
[13] این عبارت یک اصطلاح در ادبیات عرب است. یعنی هرگز زبان من که در کاسهی سر من هست، با تو صحبت نخواهد کرد.