به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
مجلس نوزدهم مبحث جامع فدک
با توجّه به اینکه مرحوم تبریزی انصاری متن خطبه فدک را از کتاب احتجاج طَبَرسی آوردهاند بنابراین مقداری با متن خطبه فدک که در کتاب شکوه یاس آمده است، متفاوت میباشد لذا ما قسمتهایی که در کتاب اللمعه نیامده است را از روی کتاب شکوه یاس شرح مینماییم.
وَ نَدَبَهُمْ لاِسْتِزادَتِها بِالشُّكْرِ لاِتِّصالِها
و خداوند مردمان را به سپاس فراخوانده تا از خدا بخواهند که نعمتهایشان را زیاد نماید
خود خدای متعال فرموده است:
لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُم[1]
یعنی پیامبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ دعوت کرده است مردم را تا طلب زیادی نمایند به واسطهی شکر کردن؛ علّت این دعوت مردم نیز برای این بوده است که نعمتها را متصل و پیوسته نماید لذا حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ میفرمایند: "لاِتِّصالِها"؛ آقای انصاری اینجا میگوید:
و (ندبه) للامر و الیه فانتدب اي دعاه فاجاب فهو نادب و ذاك مندوب و الامر مندوب الیه، و الاسم الندبۀ کغرفۀ، و یقال: انتدبه للامر بمعنی ندبه
ندبه یعنی دعوت کرد و خواند. دعای ندبه هم به یک معنا یعنی خواندن حضرت حجّت عَلَیهِالسَّلَامُ برای آشنایی بیشتر با ایشان است. شخصی که دعوت میکند میشود: "نادب" و مخاطب دعوت میشود: "مندوب"؛ اسم آن نیز ندبه است. بعد ایشان ادامه میدهد:
و الندب -بالتحریک- کالخطر لفظا و معنی و هو عوض الاجابۀ، فالمندوب الشرعی بمعنی المندوب الیه
"ندب" که خوانده میشود مانند خطر به عوض اجابه است. پس مندوب شرعی یعنی مندوب الیه یعنی خواسته شده از مردم که به واسطهی او خوانده بشوند.
شکر، سبب زیادی نعمت
آقای انصاری میگوید: واژهی "اِسْتِزادَهِ" به معنی طلب زیاده است و ضمیر آن در "اِسْتِزادَتِها" به نعمت بَر میگردد. یعنی خداوند متعال مردم را دعوت کرده تا طلب زیادی نعمت کنند به واسطهی شکری که انجام میدهند. این لام واژهی "لاِسْتِزادَتِها" هم یعنی إلی "اِسْتِزادَتِها" یعنی خوانده مردم را به طرف زیادی نعمت به واسطهی شکر؛ به عبارتی یعنی بخواهند از خداوند نعمت زیاد را و این طلب آنها به سبب شکر کردنشان باشد.
ایشان حرف لام "لاِتِّصالِها" را نیز برای تعلیل _یعنی علّت آوردی_ ندب است. به عبارتی اینطور میشود: "ندبهم به علّت اتصال نعمت" یعنی خداوند مردم را ترقیب کرده است به سبب شکر برای زیادی نعمت و خداوند روی رحمانیّت و رحیمیّتی که دارد خودش میخواهد نعمتهایش را متصل به مردم برساند.
وَ اسْتَخْذَى الْخَلْقَ بِاِنْزالِها
و براى سرشارى آسودگیها، به فروتنى وا داشته
"بِاِنْزالِها" به معنی سرشاری و بارش است. "اسْتَخْذَى" هم به معنی طلب فروتنی وحِلم و تواضع؛ بنابراین "وَ اسْتَخْذَى الْخَلْقَ بِاِنْزالِها" یعنی از مردم خواسته است که فروتنی کنند به واسطهی اینکه خداوند متعال این همه نعمت به مردم داده است.
امیرالمؤمنین عَلَیهِالسَّلَامُ خلق را بَر سه وَجه تقسیم فرمودند
در تفسیر نعمانی[2] از امام صادق عَلَیهِالسَّلَامُ از امیرالمؤمنین عَلَیهِالسَّلَامُ نقل شده است:
سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَیهِالسَّلَامُ عَنْ مُشَابِهِ الْخَلْقِ[3]
از امیرالمؤمنین عَلَیهِالسَّلَامُ سوال شد از خلق
فَقَالَ هُوَ عَلَى ثَلَاثَةِ أَوْجُهٍ
پس فرمودند: خلق بر سه وَجه است
فَمِنْهُ خَلْقُ الِاخْتِرَاعِ كَقَوْلِهِ سُبْحَانَهُ {خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ[4]}
پس اسم یک خلق، اخترع است که خداوند متعال میفرماید: {آسمانها و زمين را در شش روز آفريد.}
اختراع یعنی از ابتدا خلق کرده و سابقه نداشته است اما استحاله یعنی حالت آن را تغییر داده است.
وَ خَلْقُ الِاسْتِحَالَةِ قَوْلُهُ تَعَالَى {يَخْلُقُكُمْ فِي بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِي ظُلُماتٍ ثَلاثٍ[5]} وَ قَوْلُهُ {هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ[6]} الْآيَةَ
و خلق استحاله که گفتار خداوند متعال است {شما را در شكمهاى مادرانتان آفرينشى پس از آفرينشى [ديگر] در تاريكيهاى سهگانه: [مشيمه و رحم و شكم] خلق كرد.} و سخن خداوند که میفرماید: {او همان كسى است كه شما را از خاكى آفريد، سپس از نطفه اى}..
وَ أَمَّا خَلْقُ التَّقْدِيرِ فَقَوْلُهُ لِعِيسَى {وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ[7]} الْآيَةَ
و یک خلق، تقدیر است. یعنی وقتی خداوند موجودات را شکل، اندازه و قیافه داده است که خداوند به حضرت عیسی عَلَیهِالسَّلَامُ فرمود: {و آنگاه كه به إذن من، از گِل، [چيزى] به شكل پرنده مى ساختى}. میشود: تقدیر؛
شیخ صدوق[8] یک کتابی دارد به نام اعتقادات[9] که آقای انصاری این مطلب را از آن نقل میکند:
اعتقادنا في أفعال العباد أنّها مخلوقة خلق تقدير لا خلق تكوين
اعتقاد ما در افعال بندگان این است که آنها خلق تقدیر خداوند است و نه خلق تکوین خداوند
یعنی اگر خداوند افعال ما را خلق کرده بود، دیگر ما اختیار نداشتیم. لذا خداوند خلق تقدیر کرده است یعنی بندگان به اندازهای خاص آزاد هستند.
و معنى ذلك أنّه لم يزل اللّه عالما بمقاديرها
و معنای خلق تقدیر این است که خداوند عالم است به مقادیر آنها؛ یعنی خداوند میداند که اندازهی کارهای ما چه مقدار است.
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
[1]ابراهیم (14) آیه 7
ترجمه: اگر واقعاً سپاسگزارى كنيد، [نعمت] شما را افزون خواهم كرد.
[2] تَفْسیرِ نُعْمانی، نوشتهای در علوم قرآنی با نگاه شیعی، منسوب به ابوعبدالله محمد بن ابراهیم نعمانی متوفی ۳۶۰هجریقمری/۹۷۱میلادی میباشد.
[3] بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج57، ص: 333
[4] الأعراف (7) آیه 54
ترجمه: آسمانها و زمين را در شش روز آفريد.
[5] الزمر (39) آیه 6
ترجمه: شما را در شكمهاى مادرانتان آفرينشى پس از آفرينشى [ديگر] در تاريكيهاى سهگانه: [مشيمه و رحم و شكم] خلق كرد.
[6] غافر (40) آیه 67
ترجمه: او همان كسى است كه شما را از خاكى آفريد، سپس از نطفه اى..
[7] المائده (5) آیه 110
ترجمه: و آنگاه كه به اذن من، از گِل، [چيزى] به شكل پرنده مى ساختى.
[8] محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی مشهور به شیخ صدوق، (۳۰۵ ـ ۳۸۱ هجریقمری) از علمای شیعه در قرن چهارم هجری قمری است. وی را بزرگترین محدّث و فقیه مکتب حدیثی قم به شمار آورده و حدود ۳۰۰ اثر علمی به او نسبت دادهاند که بسیاری از آنها امروزه در دسترس نیست. کتاب من لایحضره الفقیه از کتب اربعه شیعه اثر اوست. از دیگر آثار مهم و معروف وی میتوان معانی الاخبار، عیون الاخبار، الخصال، علل الشرائع و صفات الشیعة را نام برد. برخی از مشهورترین شاگردان وی عبارتند از سید مرتضی، شیخ مفید و تلعکبری؛ مدفن ایشان در ری میباشد.
[9] ألاعتقادات فی دین الامامیة یا اعتقادات الامامیة مشهور به اعتقادات صدوق کتابی مختصر در علم کلام شیعه نوشته شیخ صدوق متوفای ۳۸۱ هجریقمری. ایشان در این کتاب با استناد به روایات معصومان به اثبات عقائد شیعه میپردازد. شیخ صدوق این کتاب را هنگام سفر به نیشابور و به درخواست عالمان نیشابوری نوشته است. این کتاب دارای شروح و ترجمههای فراوانی است.