به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
مجلس نوزدهم جامع فدک
عبودیّت غایت خلقت
بیان شد که اکمال و اتمام دین با شناخت ولایت امیرالمؤمنین صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ است. هدف از خلقت و بعثت انبیاء و بعثت پیغمبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ قرار گرفتن ما در مسیر عبودیّت است. خداوند متعال در عبودیّت پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ را معرفی کرده است و ایشان نیز امیرالمؤمنین عَلَیهِالسَّلَامُ و حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ را معرفی کرده است. لذا شناخت حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ و امیرالمؤمنین عَلَیهِالسَّلَامُ ما را به هدف خلقت که عبودیّت است میرساند.
آقای وحید خراسانی در این قسمت از کتابشان سه نفر را مورد خطاب قرار میدهند: «یکی امام المفسرین، جار الله[1] زمخشری[2] است. یکی امام المشککین[3]، پهلوان معقول و منقول فخرالدین رازی[4] است و یکی امام اهل لغت، صاحب قاموس فیروز آبادی[5] است. دیگران که در حدّ اینها نیستند یا تناسب علمی با این سه نفر ندارند، لیاقت ندارند که طرف مکالمهی من باشند.»
ایشان بیان میکنند که مسئلهی شناخت حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ خطابی نیست، برهانی است. خطابی یعنی ما به نحوی صحبت کنیم که همهی مردم تحت تأثیر قرار بگیرند اما برهانی به معنی این است که ما استدلال و برهان اقامه کنیم. ایشان میگویند: بر مدعا سه شاهد داریم! مدعا این بود که هدف از خلقت و بعثت انبیاء، امامت و ولایت است و بودن مردم در خط بندگی خدای متعال، سپس ایشان بر این مسئله سه دلیل از کتاب، سنّت و اجماع میآورند. توجّه داشته باشید! اگر مطلبی در کتاب و سنّت باشد و یا مورد اجماع علما باشد، مخالفین نمیتوانند آن را رَد نمایند.
إجماع علما
ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَن [6]
خدای متعال به پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ میفرماید: دعوت کن به راه پروردگارت با حکمت و موعظه نیکو و با بهترین وَجه مجادله کن. این دعوت به چیست؟ به راه پروردگار که همان راه بندگی و عبودیّت است. راه دعوت را نیز حکمت یعنی علم غیر قابل بُطلان و پند دادن نیکو بیان کرده است.
آل پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ از زبان فخر رازی
فخر رازی در جلد بیستوهفتم تفسیر کبیر خودش در سورهی شوری ده، دوازده حدیث از جارالله زمخشری نقل میکند و بعد از نقل احادیث میگوید: «أقول». معمولاً علما زمانی که مطلبی را از شخصی نقل میکنند، وقتی میخواهند نظر خودشان را اعلام کنند این عبارت را میگویند. فخر رازی مازاد بر احادیث زمخشری میگوید: «در آل پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ عدّهای متفقٌ فیه دارد و عدّهای مختلفٌ فیه.»[7]
به عبارتی چه کسانی آل پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ محسوب میشوند؟ خب! عدّهای هستند که همه اتفاق نظر دارند که جزو "آل" محسوب میشوند که چهار نفر هستند، امیرالمؤمنین، حضرت زهرا و حسنین علیهمالسلام و عدّهای هم هستند که در مورد آنها اختلاف وجود دارد که جزو "آل" محسوب بشوند یا نشوند. فخر رازی میگوید: «در متفقٌ علیه این کلمه آن کسانی هستند که أشدّ تعلقاً به رسول الله صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ باشند.»
معنای "آل"
واژهی "آل" از "أُول" است و "أُول" از رجوع است. آل پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ یعنی اشخاصی که بیشتر از همه به پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ بَر میگردند. آن افرادی که مورد تردید نیست که جزو آل باشند، امیرالمؤمنین، حضرت زهرا و حسنین علیهمالسلام هستند.
خویشاوندان پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ در زبان فخر رازی
فخر رازی در ذیل آیه
قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى[8]
وقتی "الْقُرْبى" به میگوید: «فاطمه عَلَیهِاالسَّلَامُ آن شخصی است که پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ فرمود: آزار او آزار من است، آنچه او را راضی کند، مرا راضی کرده است.»[9] بعد آقای وحید اینگونه میفرمایند: «بعد مسأله بالاتر و افق فکر وسیعتر میشود، این چه تعظیمی است؟ این چه عظمتی است که در تشهّد بعد از شهادت به وحدانیّت خدا و شهادت به رسول صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ در آنجا باید دعا کرد و قدر متیقّن از این دعا که در تشهد هر نمازی هست، علی و فاطمه و حسن و حسینعلیهمالسلام هستند.»
یعنی ما در تشهد نمازها بعد از شهادت به توحید و رسالت پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ، برای آل پیغمبر دعا میکنیم و صلوات میفرستیم. فخر رازی میگوید: «قدر متیقّن این "آل" چهار نفر یعنی علی و فاطمه و حسن و حسینعلیهمالسلام هستند.»[10]
احادیثی که هم زمخشری در نقل میکند، و هم فخر رازی تثبیت میکند و هم ائمهی حدیث، پای آن "کشاف" امضاء میزنند، هر کدام از آنها موضوع بحث علمی و فنی جلساتی است. فقط ما به چهار حدیث اشاره میکنیم.
حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ قدر متیقّن آل و قربی است
آقای وحید اینگونه نتیجه میگیرند: «فاطمه عَلَیهِاالسَّلَامُ قدر متیقّن "آل" است و فاطمه عَلَیهِاالسَّلَامُ قدر متیقّن "الْقُرْبى" است. که اجر رسالت خاتمیّت مودّت آنها است. نتیجه این شد که فاطمه عَلَیهِاالسَّلَامُ قدر متیقّن آلی است که در هر نماز، از هر امامی و از هر مأمومی بر او صلوات فرستاده میشود.
اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَحْدَهُ لاشَریكَ لَهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اَللّهُمَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد
فاطمه عَلَیهِاالسَّلَامُ این است. حدیث مذکور دو جهت دارد، کسانی که اهل فکرند، از نظر فنّی، مسأله را با دید عقلی ببینند. مستند، کتاب و سنت و اجماع است، ولی مستخرِج، عقل حکیم و کامل ورزیده به دقائق فن است.»
اساس خلقت و هدف از آن
آقای وحید در اینجا مثالی را بیان میکنند. برق دارای جنبهی منفی و مثبت است. اگر فقط جنبهی منفی یا مثبت باشد، چراغ روشن نمیشود. این جنبهی منفی و مثبت در تمام معارف ما وجود دارد که اولین آن در "لا اِلهَ اِلاّ اللهُ" است زیرا که اول "لا اِلهَ"یعنی جنبهی منفی این برق است و "اِلاّ اللهُ" جنبهی مثبت آن میباشد. بعد ایشان میگوید: «حکیم و فقیهی فوق این مراحل لازم است تا بفهمد در روایاتی که مورد اتفاق عامه و خاصه است، چه اسراری نهفته است.»
مؤمن مستکمل الایمان
ایشان روایتی را به این شرح میآورند:
وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ مُؤْمِناً مُسْتَكْمِلَ الْإِيمَانِ[11]
و میگویند: «حدیث مورد بحث، حدیثی است که هم زمخشری و هم فخر رازی ذکر کردهاند، و مشتمل بر جهت اثباتی و جهت نفیی میباشد! مقصود از "آل" که بحث صغروی است، بیان شد. الآن بحث از جهت کبری و از جهت اثباتی مسأله است.»
ایشان میخواهند بفرمایند: ای علمای اهلتسنن! شما که "آل" و "قربی" را به اجماع دانستید که قدر متیقّن آن علی و فاطمه و حسن و حسینعلیهمالسلام هستند، پس چرا این روایاتی که خودتان نقل کردهاید که
مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ مُؤْمِناً مُسْتَكْمِلَ الْإِيمَانِ
و
مَنْ مَاتَ عَلَى بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ كَافِراً
را دقت نکرده و رها کردهاید؟! یعنی آنها خیلی از اینها را نقل کردهاند و بعد یا خداوند چشم آنها بسته است و یا اینکه خودشان نخواستهاند که نقل کنند. لذا باید دانست که لازمهی اجماع آنها و لازمهی آن استنباط کلی آنها این است که این مسائل را نیز در ذیل آن قبول نمایید.
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
[1] به افرادی که از مناطق دیگر آمده بودند و مجاور خانهی خدا شده بود، جار اللّه میگفتند.
[2] زمخشرى با نام كامل محمود بن عمر بن محمد بن عمر خوارزمى، مشهور به جارالله زمخشری متوفی 538 هجریقمری، مفسر، ادیب، زبان شناس و از بزرگان اهلتسنن در مذهب حنفى و معتزلى به شمار مىآيد.
[3] به دلیل اینکه وی در همه چیز تشکیک میکرد، به او لقب امام المشککین دادهاند.
[4] فخرالدين ابوعبداللّه محمّد بن عمر بن حسين رازى شافعى (543-606 هجریقمری)
[5] مجدالدین محمد بن یعقوب فیروزآبادی مکنی به ابوطاهر (۷۲۹-۸۱۷ هجریقمری)
[6] النحل (16) آیه 125
ترجمه: با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شيوه اى] كه نيكوتر است مجادله نماى.
[7] هذا هو الذي رواه صاحب الکشاف و أنا أقول: آل محمد صلیاللهعلیهوسلم هم الذین یؤول أمرهم إلیه فکل من کان أمرهم إلیه أشد وأکمل کانوا هم الآل، ولا شك أن فاطمة وعلیا والحسن والحسینکان التعلق بینهم وبین رسول الله صلیاللهعلیهوسلم أشد التعلقات وهذا کالمعلوم بالنقل المتواتر فوجب أن یکونوا هم الآل، وأیضا اختلف الناس في الآل فقیل هم الأقارب وقیل هم أمته، فإن حملناه علی القرابة فهم الآل، وإن حملناه علی الأمة الذین قبلوا دعوته فهم أیضا آل فثبت أن علی جمیع التقدیرات هم الآل، وأما غیرهم فهل یدخلون تحت لفظ الآل؟ فمختلف فیه. تفسیر الرازی، الرازی، ج ٢٧، ص ١٦٦
[8] الشوری (42) آیه 23
ترجمه: بگو: «به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نيستم، مگر دوستى درباره خويشاوندان.»
[9] لاشك أن النبي صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ کان یحب فاطمة علیها السلام قال صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ: فاطمة بضعة مني یؤذیني ما یؤذیها وثبت بالنقل المتواتر عن رسول الله صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ أنه کان یحب علیا والحسن والحسینوإذا ثبت ذلك وجب علی کل الأمة مثله لقوله {واتبعوه لعلکم تهتدون} و لقوله تعالی {فلیحذر الذین یخالفون عن أمره} و لقوله تعالی {قل إن کنتم تحبون الله فاتبعوني یحببکم الله} و لقوله سبحانه {لقد کان لکم في رسول الله أسوة حسنة}؛ / تفسیر الرازی، فخر الدین الرازی، ج ٢٧ ، ص 166
[10] أن الدعاء للآل منصب عظیم ولذلك جعل هذا الدعاء خاتمة التشهد في الصلاة وهو قوله اللهم صل علی محمد وعلی آل محمد وارحم محمدا وآل محمد ، وهذا التعظیم لم یوجد في حق غیر الآل، فکل ذلك یدل علی أن حب آل محمد واجب.تفسیر الرازی، فخر الدین الرازی، ج ٢٧ ، ص 166
[11] قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ: مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ شَهِيداً أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ مَغْفُوراً لَهُ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ تَائِباً أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ مُؤْمِناً مُسْتَكْمِلَ الْإِيمَانِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ بَشَّرَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ بِالْجَنَّةِ ثُمَّ مُنْكَرٌ وَ نَكِيرٌ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ يُزَفُّ إِلَى الْجَنَّةِ كَمَا تُزَفُّ الْعَرُوسُ إِلَى بَيْتِ زَوْجِهَا أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ فَتَحَ اللَّهُ لَهُ بَابَيْنِ مِنَ الْجَنَّةِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ جَعَلَ اللَّهُ زُوَّارَ قَبْرِهِ مَلَائِكَةَ الرَّحْمَةِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ مَاتَ عَلَى السُّنَّةِ وَ الْجَمَاعَةِ أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَكْتُوباً بَيْنَ عَيْنَيْهِ آيِسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ تَعَالَى أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ مَاتَ كَافِراً أَلَا وَ مَنْ مَاتَ عَلَى بُغْضِ آلِ مُحَمَّدٍ لَمْ يَشَمَّ رَائِحَةَ الْجَنَّةِ.
ترجمه: پیامبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ فرمودند: هر کس بر محبت آل محمّد از دنیا برود شهید مرده. آگاه باشید! هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد آمرزیده است آگاه باشید! هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد با توبه از دنیا رفته هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد با ایمان کامل از دنیا رفته و هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد ملك الموت به او بشارت بهشت میدهد بعد از او نکیر و منکر هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد چنان با جلوت او را به بهشت میبرند مانند عروسی که به خانه شوهر میرود هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد دربی از قبرش به بهشت گشوده میشود. آگاه باشید! هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد خداوند قبر او را جایگاه زیارت ملائکه رحمت قرار میدهد هر کس بر محبت آل محمّد بمیرد بر راه و روش پیامبر و جماعت مؤمنین مرده هر کس با بغض آل محمّد بمیرد روز قیامت که میآید بر پیشانی او نوشته است: مأیوس از رحمت خداست. هر کس بر بغض آل محمّد بمیرد کافر از دنیا رفته و هر کس بر بغض آل محمّد بمیرد بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد. در منابع اهلتسنن: تفسیر الثعلبی، الثعلبی، ج ٨، ص ٣١٤ الکشاف عن حقائق التنزیل وعیون الأقاویل، الزمخشری، ج ٣، ص ٤٦٧ ؛ تفسیر الرازی، فخر الدین الرازی، ج ٢٧ ، ص ١٦٦ و ١٦٧ ؛ تفسیر القرطبی، القرطبی، ج ١٦ ، ص ٢٣ ؛ فرائد السمطین، الجوینی، ج ٢ ص255 و ینابیع المودة لذوی القربی، القندوزی، ج ١، ص ٩١ و ج ٢، ص ٣ و در منابع شیعی: الطرائف، السید ابن طاووس، ص ١٥٩ ؛ سعد السعود، السیدابن طاووس ص ١٤١ ؛ کشف الغمة، ابن أبی الفتح الإربلی، ج ١، ص ١٠٤ ؛ بحار الأنوار، العلامة المجلسی، ج ٢3 ص ٢٣٣ ؛ در کتاب الأربعین، الشیخ الماحوزی، ص ٩٤؛ العمدة، ابن البطریق، ص 54