به نام خداوند همه مِهر مِهروَرز
مجلس پانزدهم جامع فدک
ما از سه عنصر تشکیل شدهایم
بیان شد که ما مرکّب از سه جزء نور، روح و جسم هستیم که به صورت طولی ترکیب شدهاند. تشبیهی که برای این ترکیب گفته شد، سه توپ در داخل هم بود که ما در هر کجای توپ اول دست بگذاریم، دو توپ دیگر را نیز شامل میشود.
عنصر نور، صد در صد مجرد[1] و غیر مادی است. در روایات از عنصر روح به عنوان جسم لطیف نام برده شده است.[2] عنصر سوم هم جسم و بدن میباشد. البته گاهی هم در روایات دو تعبیر شده، یعنی نور و روح را یک تعبیر و جسم را هم یک تعبیر کردهاند. آقای وحید خراسانی نیز در کتاب حلقهی وصل همین دو تعبیر را دارند.
جوهر جسمانی و روحانی فاطمهی زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ
مبداء خلقت نورانی، روحانی حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ و مبداء خلقت جسمانی ایشان استثناء است. آقای وحید این مطلب را از روایات شیعه و اهل تسنن بیان میکنند. ایشان میگویند: «حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ فوق سخن گفتن هستند.» بعد روایتی از ابن عباس میآورند که وی از امیرالمؤمنین عَلَیهِالسَّلَامُ نقل میکند که فرمودند: در یک روزی رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ وارد بر منزل فاطمه عَلَیهِاالسَّلَامُ شدند و خطاب به ایشان فرمودند:
فَإِذَا اسْتَقَرَّ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ فِي الْجَنَّةِ زَارَكِ آدَمُ وَ مَنْ دُونَهُ مِنَ النَّبِيِّين[3]
پس وقتی که اولیاء خدا در بهشت مستقر شدند، حضرت آدم عَلَیهِالسَّلَامُ و همهی پیغمبران بعد از آدم عَلَیهِالسَّلَامُ به زیارت تو _شما_ میآیند
آقای وحید خراسانی سپس ادامه میدهند: فقه این است که انسان بفهمد، امام عَلَیهِالسَّلَامُ چه میگوید. این چه شخصیّتی است که پیغمبران به دیدار او میآیند. روایت دیگری را ایشان از منابع شیعی نقل کرده و اشاره میکنند که ای علمای اهلتسنن! این روایت را سیوطی[4] در کتاب درالمنثور[5] و طبرانی[6] در المعجم الکبیر خود نیز نقل کرده است.[7] متن روایت به این شرح است:
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِالسَّلَامُ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ يُكْثِرُ تَقْبِيلَ فَاطِمَةَ عَلَیهِاالسَّلَامُ[8]
امام صادق عَلَیهِالسَّلَامُ فرمودند: رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ خیلی زیاد حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ را میبوسیدند
فَأَنْكَرَتْ ذَلِكَ عَائِشَةُ
پس عایشه آن را انکار کرد _یعنی بَدش آمد_
فَقَالَ رَسُولُ اللَّه صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ يَا عَائِشَةُ إِنِّي لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ
پس حضرت رسول فرمودند: ای عایشه! چون به آسمان عروج کردم، در بهشت وارد شدم
یکی از ابتکارات دین این است که پیغمبران به عرش رفتند و با عوالم بعد از دنیا آشنا شدند. این عروج هم فقط ارتفاع گرفتن مادی نبوده است، بلکه ارتفاع گرفتن مادی و معنوی بوده آن هم با همین جسم دنیایی که داشتهاند. برخی روایات برای پیغمبر اکرم صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ بیش از صدوبیست مرتبه معراج را ذکر کردهاند.[9]
فَأَدْنَانِي جَبْرَئِيلُ عَلَیهِاالسَّلَامُ مِنْ شَجَرَةِ طُوبَى وَ نَاوَلَنِي مِنْ ثِمَارِهَا فَأَكَلْتُهُ
پس جبرئیل _عَلَیهِالسَّلَامُ_ مرا به شجرهی طوبی نزدیک نمود و از میوهی آن درخت به من داد پس من آن را خوردم
ایشان میگوید: خصوصیّت روایت این است که مایهی تکوّن بدنی او را اینگونه بیان میکند که بدن مطهّر حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ از شجرهی طوبی تشکیل شده است.
فَمَا قَبَّلْتُهَا قَطُّ إِلَّا وَجَدْتُ رَائِحَةَ شَجَرَةِ طُوبَى مِنْهَا
پس هرگز نشده است که او را ببوسم مگر اینکه بوی شجرهی طوبی را از او میشنوم
پس بَدن حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ از درخت طوبی است و در مورد روح نیز روایاتی داریم که بیان میکند که روح ایشان از نور عظمت خداوند است.[10]
خلقت جسمانی حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ در منابع عامه
ایشان خطاب به علمای عامّه میفرمایند: ای سیوطی و ای طبرانی! شما این روایات را نقل کردهاید اما دقّت نکردهاید؟! شخصی که چنین خلقتی دارد، چطور خلیفهی دوم آن جسارتها را به نسبت به ایشان مرتکب شد؟! تعبیری که طبرانی نقل میکند این است که پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ فرمود: در بهشت به درختی رسیدم که از آن درخت، درختی بهتر در بهشت نبود و ثمری اَطیب _پاکیزهتر_ از ثمر او نبود. جبرئیل عَلَیهِالسَّلَامُ میوهای از آن درخت به من داد که تبدیل به نطفهی حضرت زهرا _عَلَیهِاالسَّلَامُ_ شد.[11]
تناسب روح و بَدن
بعد ایشان میگویند: آقایان! آیا به این آیه دقّت کردهاید؟!
فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي[12]
"سَوَّيْتُهُ"، تسویه در لغت عرب به معنی معتدل قرار دادن است. خداوند میفرماید: وقتی جسم حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ را به حال اعتدال درآوردم، از روح خودم در آن انسان دمیدم. باید توجّه داشت که شخصی که میخواهد این روح در او دمیده شود، جسم باید مناسب با آن روح باشد که در اینجا هم روح از نور عظمت خداوند است و هم جسم از شجرهی طیّبه طوبی است.
لذاست که معصوم بزرگ بعد از پیغمبر صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ در زمان دفن حضرت زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ میفرماید: کاش من هم زنده نمیماندم و این منظره را نمیدیدم که نشان دهندهی اوج ظلم و جنایتی که اتفاق افتاده است، میباشد.
وَالْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
[1] البته این لفظ مجرد با معنایی که فلاسفه برای لفظ مجرد استفاده میکنند، متفاوت است. در اینجا منظور مجردِ از مادّه میباشد.
[2] در ضمن حدیثی از امام صادق عَلَیهِالسَّلَامُ این گونه نقل شده است: «...وَ الرُّوحُ جِسْمٌ رَقِيقٌ قَدْ أُلْبِسَ قَالَباً كَثِيفا»؛ / بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج6، ص: 216 و الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج2، ص: 349
[3] در ضمن یک حدیث طولانی در تفسير فرات الكوفي، ص: 445 و بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج8، ص: 53 آمده است.
[4] حافظ جلالالدين عبدالرحمن بن ابي بكر سيوطي شافعي (849_911 هجریقمری) از عالمان اهلتسنن و مؤلف آثار بسيار در حديث و تاريخ و علوم ديگر است.
[5] الدر المنثور في التفسير بالمأثور، اثر عربى جلالالدين عبدالرحمن سيوطى (متوفى 911ه.ق)، از تفاسير مأثور اهلتسنن در قرن دهم هجرى است كه تفسير آيات را بهصورت نقل روايى، ذيل آنها ذكر كرده و به سبب عدم اظهار نظر مفسر درباره روايات آن، چنين برداشت مىشود كه اين اخبار، مورد تأييد او بوده است؛ لكن در اين تفسير، گاهى اسرائيلات و رواياتى نامقبول به چشم مىخورد و مفسر تنها در موارد معدودى در قوت يا عدم قوت حديث، نظر داده است.
[6] ابوالقاسم سليمان بن احمد بن ايوب بن مطير لخمي شامي از محدثان بزرگ اهل سنت است كه به دليل اصالت وى از شهر طبريه شام بدانجا منسوب است. وى در سال 260 در عكا زاده شد و بیش از صد سال عمر کرد.
[7] الدر المنثور، جلال الدین السیوطی، ج ٤، ص ١٥ و المعجم الکبیر، الطبرانی، ج ٢٢، ص ٤
[8] إبراهیم القمی، ج ١، ص ٣٦٥؛ تأویل الآیات الظاهرة، الأستر آبادی، ج ١، ص ٢٣٦؛ تفسیر البرهان، السید هاشم البحرانی، ج ٣، ص ٢٥٤؛ بحار الانوار، العلامة المجلسی، ج ١٨، ص ٣٦٤ و ج ٤٣، ص ٦؛ تفسیر نور الثقلین، الحویزی، ج ٣، ص ١٣١؛ و با اختلاف کم در این منابع: تفسیر مجمع البیان، الشیخ الطبرسی، ج ٦، ص ٣٧؛ اعلام الوری، الشیخ الطبرسی، ج ١، ص ٢٩٧؛ الدر النظیم، یوسف بن حاتم الشامی، ص ١٠٦؛ المحتضر، حسن بن سلیمان الحلی، ص ٢٣٨؛ زبدة التفاسیر، الملا فتح الله الکاشانی، ج ٣، ص ٤. و با اختلاف کم: الطرائف، السید ابن طاووس، ص ١١؛ بحار الأنوار، العلامة المجلسی، ج ٣٧، ص64؛ در منابع اهل تسنن: مناقب علی بن أبی طالب، ابن المغازلی، ص ٢٨٠؛ ذخائر العقبی، احمد بن عبد الله. الطبری، ص ٣٦ (با اختلاف کم)؛ ینابیع المودة، القندوزی، ج ٢، ص 131
[9] عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِالسَّلَامُ قَالَ: عَرَجَ النَّبِيُّ صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ مِائَةً وَ عِشْرِينَ مَرَّةً مَا مِنْ مَرَّةٍ إِلَّا وَ قَدْ أَوْصَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهَا النَّبِيَّ صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ بِالْوَلَايَةِ لِعَلِيٍّ وَ الْأَئِمَّةِ علیهمالسلام أَكْثَرَ مِمَّا أَوْصَاهُ بِالْفَرَائِضِ؛ / الخصال، ج2، ص: 600 باب عرج النبي صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ إلى السماء مائة و عشرين مرة
[10] عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ قَالَ: قُلْتُ: لِمَ سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ، زَهْرَاءَ؟ فَقَالَ: لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَهَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ، فَلَمَّا أَشْرَقَتْ أَضَاءَتِ السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِنُورِهَا، وَ غَشِيَتْ أَبْصَارَ الْمَلَائِكَةِ، وَ خَرَّتِ الْمَلَائِكَةُ لِلَّهِ سَاجِدِينَ، وَ قَالُوا: إِلَهَنَا وَ سَيِّدَنَا، مَا هَذَا النُّورُ؟ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِمْ: هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِي، وَ أَسْكَنْتُهُ فِي سَمَائِي، خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِي أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِيٍّ مِنْ أَنْبِيَائِي، أُفَضِّلُهُ عَلَى جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ أَئِمَّةً يَقُومُونَ بِأَمْرِي، يَهْدُونَ إِلَى حَقِّي، وَ أَجْعَلُهُمْ خُلَفَائِي فِي أَرْضِي بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْيِي؛
ترجمه: جابر، از حضرت ابی عبداللَّه عَلَیهِالسَّلَامُ روایت میکند که محضر مبارک امام عَلَیهِالسَّلَامُ عرض کردم: برای چه فاطمه عَلَیهِاالسَّلَامُ به زهرا عَلَیهِاالسَّلَامُ موسوم گردید؟ حضرت عَلَیهِالسَّلَامُ فرمودند: زیرا خدای تعالی او را از نور عظمت خودش آفرید، و هنگامی که نور وجود فاطمه عَلَیهِاالسَّلَامُ درخشید آسمانها و زمین به نورش روشن شده و دیدگان فرشتگان از شدّت نورش بسته شد و تمام ملائکه سجده نموده و عرض کردند: سَرور و مولای ما، چیست این نور که این قدر تابان و روشن است؟ خداوند متعال به آنها وحی فرمود: این نور از نور من است که در آسمان ساکنش کردهام آن را از عظمت خویش آفریدم، آن را از صلب پیامبری از پیامبران که بر تمام انبیاء برتریاش دادهام خارج نمودهام، از این نور پیشوایانی را که به امر من قیام میکنند و مردم را به طرف من هدایت مینمایند بیرون میآورم، این پیشوایان را پس از انقطاع وحی جانشینان خود در روی زمین قرار میدهم.
به نقل از الإمامة والتبصرة، ابن بابویه القمی، ص ١٣٣؛ علل الشرائع، الشیخ الصدوق، ج ١، ص ١٧٠؛ نوادر المعجزات، محمد بن جریر الطبری، ص ٨١ و ص ٨٢ (الطبری با تفاوت در این عبارت نقل نموده: ویهدون إلي خلقي وأجعلهم خلفائي في أرضي)؛ الدر النظیم، إبن حاتم العاملی، ص ٤٥٦ (ابن حاتم، با تفاوت در این عبارت نقل نموده: ویهدون إليّ خلقي وأجعلهم خلفائي في أرضي بعد انقضاء وعدي)؛ العدد القویة، علی بن یوسف الحلی، ص ٢٢٧ (علی بن یوسف، با تفاوت در این عبارت نقل نموده: ویهدون إل ی خلقي، واجعلهم خلفائي في أرضي بعد انقضاء وعدي)؛ کشف الغمة، الإربلی، ج ٢، ص ٩٢؛ المحتضر، حسن بن سلیمان الحلی، ص ٢٣٣ و ص ٢٣٤ (حسن بن سلیمان با تفاوت در این عبارت نقل نموده: خلقته من نور عظمتي.. بعد انقطاع الوحي)؛ الجواهر السنیة، الحر العاملی، ص ٢٣٩ و ص ٢٤٠؛ بحار الأنوار، العلامة المجلسی، ج ٤٣، ص ١2
[11] عَنْ عَائِشَةَ قَالَتْ: كُنْتُ أَرَى رَسُولَ اللهِ صَلَّىاللهُعَلَيْهِوَسَلَّمَ يُقَبِّلُ فَاطِمَةَ، فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللهِ إِنِّي أَرَاكَ تَفْعَلُ شَيْئًا مَا كُنْتُ أَرَاكَ تَفْعَلُهُ مِنْ قَبْلُ فَقَالَ لِي: «يَا حُمَيْرَاءُ، إِنَّهُ لَمَّا كَانَ لَيْلَةَ أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ أُدْخِلْتُ الْجَنَّةَ، فَوَقَفْتُ عَلَى شَجَرَةٍ مِنْ شَجَرِ الْجَنَّةِ لَمْ أَرَى فِي الْجَنَّةِ شَجَرَةً هِيَ أَحْسَنُ مِنْهَا حُسْنًا، وَلَا أَبْيَضَ مِنْهَا وَرَقَةً، وَلَا أَطْيَبَ مِنْهَا ثَمَرَةً فَتَنَاوَلْتُ ثَمَرَةً مِنْ ثَمَرَتِهَا فَأَكَلْتُهَا فَصَارَتْ نُطْفَةً فِي صُلْبِي، فَلَمَّا هَبَطْتُ الْأَرْضَ وَاقَعْتُ خَدِيجَةَ فَحَمَلَتْ بِفَاطِمَةَ، فَإِذَا أَنَا اشْتَقْتُ إِلَى رَائِحَةِ الْجَنَّةِ شَمَمْتُ رِيحَ فَاطِمَةَ؛
ترجمه: از عایشه روایت شده که گفت: میدیدم رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ نسبت به فاطمه عَلَیهِاالسَّلَامُ بیشتر محبت میکند و زیاد رخسار حضرت فاطمه عَلَیهِاالسَّلَامُ را میبوسید. عایشه (به عنوان اعتراض) گفت: ای رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ چرا اینقدر فاطمه عَلَیهِاالسَّلَامُ را میبوسید؟ رسول خدا صَلَّىاللَّهُعَلَیهِوَآلِهِ فرمودند: ای حمیرا! وقتی که در شب معراج مرا وارد بهشت کردند، برابر درختی از درختان بهشت ایستادم که در تمام بهشت از آن زیباتر و برگهایی از برگهای آن سفیدتر، و میوهای از میوه آن خوشبوتر ندیدم! میوهای را از آن درخت تناول کردم و نطفهای در صلب من شکل گرفت، آنگاه که به زمین بازگشتم با همسرم خدیجه عَلَیهِاالسَّلَامُ مواقعه کردم. حدیجه عَلَیهِاالسَّلَامُ به فاطمه عَلَیهِاالسَّلَامُ باردار شد. لذا هنگامی که اشتیقاق به بوی بهشت پیدا میکنم، فاطمه عَلَیهِاالسَّلَامُ را میبویم.
به نقل از المعجم الکبیر، الطبرانی، ج ٢٢، ص ٤٠١؛ مجمع الزوائد، الهیثمی، ج 9، ص 202 (قال الهیثمی: رواه الطبرانی و فیه أبو قتادة الحرانی و ثّقه أحمد و قال کان یتحرى الصدق و أنکر على من نسبه إلى الکذب)؛ الدر المنثور، جلال الدین السیوطی، ج ٤، ص ١٥٣؛ و با اختلاف کم: مقتل الحسین، الخوارزمی، ج ١، ص ١٠٥؛ فرائد السمطین، الجوینی، ج ٢، ص ٦١ (عبارت جوینی: کنت أری النبيّ صلی اللّه علیه و سلم کثیرا ما یقبّل نحر فاطمة... لمّا کان لیلة أسري بي إلی السماء، و کلّ اللّه عزّوجلّ بي جبرئیل فأوقفني علی شجرة من شجر الجنة لم أر في الجنّة شجرا هي أنضر منها و رقّة و لا أحسن منها لونا، و لا أطیب منها رائحة،... فإذا اشتقت إلی رائحة الجنّة شممت فاطمة). و همچنین: عن عائشة أن النبي علیه الصلاة والسلام کان کثیرا ما یقبل نحر فاطمة. فقلت: یا رسول الله أراك تفعل شیئا لم أکن أراك تفعله؟ قال: أو ما علمت یا حمیراء أن الله جل وعلا لما أسری بي إلی السماء أمر جبریل فأدخلني الجنة، فأوقفني علی شجرة ما رأیت أطیب رائحة منها ولا أطیب ثمرا فأقبل جبریل یفرك ویطعمني فخلق الله منها في صلبي نطفة، فلما صرت إلی الدنیا واقعت خدیجة فحملت بفاطمة، فکلما اشتقت إلی رائحة تلك الشجرة شممت نحر فاطمة، فوجدت رائحة تلك الشجرة فیها وإنها لیست من نساء. أهل الدنیا ولا تعتل کما یعتل أهل الدنیا؛/ کتاب المجروحین، ابن حبان، ج ٢، ص ٢٩
[12] الحجر (15) آیه 29 و سورهی صاد (38) آیه 72
ترجمه: پس چون او را [كاملاً] درست كردم و از روح خويش در آن دميدم.