به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
بشارت رحمت
«أَلا إِنَّهُ قَدْ بَشَّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ مِنَ الْقُرونِ بَيْنَ يَدَيْهِ»:«هان! پیشینیان از قرن ها ظهور او را پیش گویی کرده اند.»
«أَلا إِنَّهُ الْباقي حُجَّةً وَلاحُجَّةَ بَعْدَهُ وَلا حَقَّ إِلاّ مَعَهُ وَلانُورَ إِلاّعِنْدَهُ»:
«هشدار! اوست حجت پايدار و پس از او حجتي نخواهد بود. راستي و درستي و روشنايي جز با او نيست.»
زندگي ما از تجربيات گذشته و اميد به آينده شکل گرفته است و در واقع زمان حال نداريم. از نظر فلسفي، زمان يا گذشته است يا آينده و حال فقط مجازي است.
زمان حركت مي كند، لذا زمان حال، تركيبي از گذشته و آينده است.اگر مي گویيم: «چند وقت» مثلاً از دو سال پيش تا حالا رادرنظر گرفته ایم.
خداوند در قرآن کریم می فرماید:﴿لَقَدْ كانَ في قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْباب﴾: ﴿در داستان هاي پيغمبران عبرتي براي كساني است كه صاحب عقل باشند.﴾
چون انسان می خواهد برای آينده ی خود تجربه كسب كند ،لذافطرتاً دنبال اين است كه ببيند در گذشته چه اتفاقي افتاده است.
انسان به گذشتگان خود علاقه مند است و دلش مي خواهد پدر، پدر بزرگ و نسلش رابشناسد.
انسان ها همواره سعي كرده اند نسب نامه ي خود را حفظ كنند زیرا مي خواهند به گذشته شان افتخار كنند. البته اين افتخار به گذشته جنبه هاي منفي و مثبت دارد.
هم مي تواند از آن درس بگيرد و هم مانند بت پرستان که می گفتند: چون پدران ما بت مي پرستيدند، ما هم بت مي پرستيم، باعث تخريب شود.
داستان هاي قرآن قانون مند است. فقط داستان سرايي و تاريخ نيست، بلكه فلسفه ي تاريخ است. بين تاريخ و فلسفه ي تاريخ فرق است.
تاريخ يعني وقايع گذشته وفلسفه ي تاريخ يعني قانون مندي تاريخ، به عنوان نمونه يكي از فلسفه هاي تاريخ در قرآن این گونه بيان شده است:
«اگر قومي فساد كردند، تباه مي شوند و از بين مي روند. اگر قومي متّحد شوند، به نتيجه مي رسند.»
اين يک قانون است. قرآن كريم، فقط داستان نگفته، بلكه از داستان ها استنتاج كرده و به عنوان نتيجه فلسفه ي تاريخ بيان كرده است.
موعود ادیان
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در خطبه غدیر از تکنیک های مختلف ازجمله روان شناسي، روان كاوي، جامعه شناسي، فضا سازي، مردم شناسي، رنگ شناسي، طبيعت شناسي و ... در القای مطالب خود استفاده كرده است.
مردم می خواهند بدانند کسی كه در آينده حكومت واحد جهاني راتشكيل می دهد و موعود همه ي اُمَم و اديان است، کیست؟
آن حضرت تأکید مي فرمايند که بشارت بر ظهور حضرت مهدي عجل الله تعالی فرجه الشریف فقط منحصر بر اديان الاهی نيست، البته درتمام کتب ادیان آسمانی، نشانه هایی روشن از آن حضرت وجود دارد. در زبور، اوستاو حتي در تورات و انجيل هاي عبري كه الآن در دسترس است، این بشارت دیده می شود.
در ترجمه ی فارسي این کتب، با اين كه تحريف شده است، اما نشانه هايي مثل اين كه پسر انسان مي آيد و بر زمين حكومت مي كند و مالک تمام زمين مي شود، وجود دارد. اين پسر انسان به تعبير مسيحيان حضرت مسيح علیه السلام است، ولي با نشانه هايي كه در اناجيل اربعه خصوصاً در انجيل «برنابا» وجود دارد، این بشارت راجع به امام زمان ارواحنا فداه است. در زبور داوود هم نسبت به امام زمان علیه السلام بشارت وجود دارد.
یکی از ابعاد حکومتی امام زمان علیه السلام این است که ایشان مالک تمام قراء و سرزمین ها شده و حتماً خدا وعده ی خود را اجرا خواهد کرد.
این رویداد در آیه ی 58 سوره ی اسراءاین گونه ذکر گردیده است:
﴿هیچ شهر و دیاری در روی زمین نیست جز آنکه پیش از روز قیامت اهل آن شهر را هلاک کرده یا به عذاب سخت معذب می کنیم.﴾
این آیه یک قانون است که با آن می توان هزاران مسئله را حل کرد. خدا بر اساس تغییرات مردم، تغییر ایجاد می کند.
یکی دیگر از قوانین الهی در آیه 11 ازسوره ی رعد این گونه بیان گردیده:
﴿خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغیر نمیدهد، مگر آن که آنان آن چه را در (وجود) خودشان است ،تغییر دهند.﴾
پیامبر صلی الله علیه و آله در بخش ششم خطبه غدیر هم یکی دیگر از قوانین کلی و یک پیش گویی را این گونه بیان فرموده اند:
«مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ ما مِنْ قَرْيَةٍ إِلاّ وَاللَّهُ مُهْلِكُها بِتَكْذيبِها قَبْلَ يَوْمِ الْقِيامَةِ وَ مُمَلِّكُهَا الْإِمامَ الْمَهْدِىَّ وَاللَّهُ مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ»:
«هان مردمان! هيچ سرزميني نيست، مگر اين که خداوند به خاطر تکذيب اهل آن – حق را – آن را پيش از برپايي رستاخيز نابود خواهد کرد و آن را به امام مهدي خواهد سپرد و حتماً خداوند وعده ي خود را انجام خواهد داد.»
پایه های حکومتی امام زمان عجل الله تعالی فرجه بر اساس توحید است و مردم در زیر پرچم توحید زندگی می کنند، چرا که امام عصر علیه السلام آخرین حجت است و وظیفه دارد اسلام را در تمام سرزمین ها پیاده کند، لذا رسول اکرم صلی الله علیه و آله در بخش دهم از خطبه غدیر می فرمایند:
«أَلا إِنَّ الْحَلالَ وَالْحَرامَ أَكْثَرُمِنْ أَنْ أُحصِيَهُما وَأُعَرِّفَهُما فَآمُرَ بِالْحَلالِ وَ اَنهَى عَنِ الْحَرامِ فى مَقامٍ واحِدٍ، فَأُمِرْتُ أَنْ آخُذَ الْبَيْعَةَ مِنْكُمْ وَالصَّفْقَةَ لَكُمْ بِقَبُولِ ماجِئْتُ بِهِ عَنِاللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فى عَلِىٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَالأَوْصِياءِ مِنْ بَعْدِهِ الَّذينَ هُمْ مِنِّى وَمِنْهُ إمامَةٌ فيهِمْ قائِمَةٌ، خاتِمُها الْمَهْدىُّ إِلى يَوْمٍ يَلْقَى اللَّهَ الَّذى يُقَدِّرُ وَ يَقْضي»:
«هان! حلال و حرام بيش از آن است که آن ها را شمارش کرده، يک باره به حلال ها فرمان دهم و از حرام ها بازتان دارم. از اين روي مامورم که از شما پيمان بگيرم که دست در دست من نهيد در پذيرش آن چه از سوي خداوند عزّوجلّ درباره «علي اميرمؤمنان» آورده ام و درباره ی اوصياي پس از او که از من و اويند. اين امامت در ميان آنان پايدار است و فرجام آنان مهدي است و استواري پيشوايي تا روزي است که او با خداوند قدر و قضا ديدار کند.»
این فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله به این معناست که امام زمان عجل الله تعالی فرجه، آخرین امام و مصلح کل هستند که پس از ایشان حجتی نیست.
ایشان سنگین ترین وظیفه را دارند، چرا که باید دین جدشان رسول الله صلی الله علیه و آله را در سراسر زمین پیاده کرده و احکام و حدود الاهی اجرا نمایند، لذا فرموده اند:«امامت در نسل امیرالمؤمنین علیه السلام پایدار است تا مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه ظهور کند.»
امام زمان علیه السلام زمین را همان گونه که از ظلم و جور پر شده، با عدالت علوی خود پاک می کنند تا حکومت ایمانیان برقرار شود.
خداوند درقرآن کریم می فرماید:﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ﴾:
﴿خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، وعده مىدهد كه قطعاً آنان را حكمران روى زمين خواهد كرد، همان گونه كه به پيشينيان آن ها خلافت روى زمين را بخشيد.﴾
هم چنین درسوره ی انبیا مي فرماید:﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُون﴾:
﴿درزبور بعد از ذكر(تورات) نوشتيم: بندگان شايستهام وارث(حكومت) زمين خواهند شد.﴾
شما هیچ دين و جامعه اي نمي توانيد پيدا كنيد كه درتفکرات خود، منتظر وجود موعود مقدس نباشد. اين از شیوه های سخنرانی پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله است كه برای بیش از صد و بيست هزار نفري كه در جُحفه در كنار غدیر خم بودند، صحبت نموده و تا قيام قيامت تكليف شان و حكومت جهاني را مشخص كرده و سپس اجزاي کلی این حكومت جهانی را نیز بیان کرده اند.
هيچ كدام از اديان دیگر به اين روشني سخن نگفته است، مثلاً اهل سنت مهدويت نوعي رابيان کرده و مي گویند: يک مهدي مي آيد، ولي شخص آن معلوم نیست.
ما شیعیان ﻣﻬﺪﻭﻳّت ﻤﺎﻥ، مهدويت شخصي است. ما معتقدیم كه حضرت مهدي عجل الله تعالی فرجه، فرد مشخصی است و مشخصات ایشان در روايات بیان شده است.
بنابراین جمله ی:«أَلا إِنَّهُ قَدْ بَشَّرَ بِهِ مَنْ سَلَفَ مِنَ الْقُرونِ بَيْنَ يَدَيْهِ»
از پيش گويي های امید بخش پيغمبر اكرم صلی الله علیه وآله وسلم در خطبه غدیر است، لذا در ادامه برای تأکید بر این مطلب می فرمایند:
«أَلا إِنَّهُ الْباقي حُجَّةً وَلاحُجَّةَ بَعْدَهُ وَلا حَقَّ إِلاّ مَعَهُ وَلانُورَ إِلاّعِنْدَهُ»:
«هشدار! اوست حجت پايدار و پس از او حجتي نخواهد بود. راستي و درستي و روشنايي جز با او نيست.»
آخرین حجت، حجت پایدار خداست و حجتی پس از ایشان نیست.
مصدر حُجَّةً، احتجاج است. احتجاج یعنی برای چیزی دلیل و استدلال آوردن. مثلا وقتی می گوییم، خداشناسی فطری است، برای آن دلیل آورده و می گوییم: خداوند درقرآن کریم فرموده:﴿أَ فِي اللَّهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ﴾.
کتاب «الاحتجاج » یعنی کتاب استدلال ها که در قرن پنجم نوشته شده است، استدلال هایی که ائمه علیهم السلام در مناظره ها داشته اند را جمع کرده است.
حجت یکی از اسامی و القاب برای ائمه علیهم السلام است. «حجج» جمع حجت است. حضرت می فرمایند: امام زمان علیه السلامبه عنوان حجت پایدار اند.
از سال 260 هجری قمری که امام حسن عسکری علیه السلام به شهادت رسیده اند، امام زمان علیه السلام تا قیام قیامت حجت روی زمین اند.
اصل رجعت
بنابر وعده ی قرآن کریم و روایات معصومین علیهم السلام، امام زمان علیه السلام ظهور کرده و حکومت خواهند کرد. بیان این نکته ضروری است که روایات مربوط به رجعت هنوز تصفیه، باب بندی و منطقی نشده است، اما اصل آن جزء ضروریات اعتقادات شیعه است.
﴿رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْن﴾:این آیه دلیل بر رجعت است ،زیرابیان گردیده که دوباره ما را زنده می کند و می میراند.
در رجعت، ائمه علیهم السلام می آیند. پس این تعبیر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که می فرمایند:
«هیچ حجتی پس از او نیست» به چه معناست؟
این تعبیر به عنوان حجت، دلالت بر امامت و مسئولیت داشته و نظری به رجعت دیگر امامان علیهم السلام ندارد، زیرا آنان حجت های پیشین اند که دوباره خواهند آمد.
مثلاً حضرت عیسی علیه السلام که یکی از حجت های قبلی است ، وزیر آن حضرت می باشد. در این مورد روایات قطعی بیان شده است:
«يُصَلِّي خَلْفَهُ رُوحُ اللَّهِ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ»:«حضرت عیسی روح الله می آید و پشت سر ایشان نماز می خواند.»
اتفاقاً یکی از بشارت های مسیحیان هم همین است که پسر انسان یا حضرت عیسی علیه السلام به عنوان مصلح و ناجی می آید.
ولی حضرت عیسی علیه السلام حجت مستقل نیستند. حجت بودن ایشان تحت حجیت امام زمان علیه السلام می باشد.
حتی اگر امیر المؤمنین و امام حسینعلیهما السلام هم تشریف بیاورند، حکومت، به نام امام عصر علیه السلام است.
وقتی حضرت ظهور کنند، قیامت هم ظهور خواهد کرد. نه بلافاصله، ولی متصل به ظهور آن حضرت است. ایشان آخرین نفر تشکیل دهنده ی حکومت جهانی خدایند.
اگر قرار است تا قیامت بقیه ی ائمه علیهم السلام رجعت کنند، زیر پرچم حکومت امام زمان علیه السلام هستند، نه این که حکومت مستقلی داشته باشند، لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می فرمایند: آخرین حجت، وجود امام زمان علیه السلام است و پس از او حجتی نیست.