به نام خداوند همه مِهر مِهر وَرز
تلنگر
داشتم توی خیابون راه می رفتم. ناگهان فکری به ذهنم رسید که شیطانی بود و نه محض رضای خدا!
به ذهنم رسید عملیش کنم اما ناگهان پام پیچ خورد و نزدیک بود زمین بیفتم. به خدا گفتم غلط کردم. ببخشید.
خیلی خوشحال شدم که هنوز هم تلنگرهای خدا رو متوجه می شم. نشانه هاش رو.
خدا یه وقتایی یه نشونه هایی به چشم آدم میاره که وا می مونه. یهو از یه جا رد میشی، روی یه دیوار یا شیشه یه آیه قرآن و معنیش نوشته شده که جواب همون سوال فکریته که چند روزه ذهنتو درگیر خودش کرده.
یه وقتایی بین انجام یا عدم انجام کاری میمونی و هیچکی نمی تونه کمکت کنه اما خدا با یه نشونه ی قشنگ بهت یه جوابی میده که تا عمر داری مدیونش میشی.
آره خدا اینجوریاس. مثل ما بنده ها نیست. جا نمی زنه. رها نمی کنه مخلوقاتشو. مدام تلنگر می زنه. مدام خودشو نشون میده.
این ماها هستیم که باید نکته رو بگیریم و متوجه او تلنگرا بشیم. باید یادمون نره که انا لله و انا الیه راجعون.
گاهی باید بیندیشیم که نکند خدا تلنگر بزند اما نفهمیم. نکند که دیگر تلنگر نزند.
که دیگر نشانه نشانمان ندهد به دلیل تجرّی بر گناه. نکند ....