دل نوشته‌ها

دل نوشته‌ها

بچه ای که در شلوغی بازار مادرش را گم کرده و هی صدا می زند: مامان...

07 خرداد 1400

بچه ای که در شلوغی بازار مادرش را گم کرده و هی صدا می زند: مامان...

همه چیز او با دیگران فرق می‌کرد. ظاهراً خدا تافته‌ی او را جدا بافته بود! قبل از تولدش همه باید می‌دانستند که او از تبار آسمانیان است و....

22 اردیبهشت 1400

همه چیز او با دیگران فرق می‌کرد. ظاهراً خدا تافته‌ی او را جدا بافته بود! قبل از تولدش همه باید می‌دانستند که او از تبار آسمانیان است و....

در فصل بهار همراه با ایام نوروز، طبیعت دوباره تازه می‌شود. مردم به نظافت خانه‌های‌شان می‌پردازند و لباس نو می‌پوشند. سختی زمستان مقدمه‌ای می‌شود....

22 اردیبهشت 1400

در فصل بهار همراه با ایام نوروز، طبیعت دوباره تازه می‌شود. مردم به نظافت خانه‌های‌شان می‌پردازند و لباس نو می‌پوشند. سختی زمستان مقدمه‌ای می‌شود....

در خیابان آفریقا منتظر تاکسی بودم تا من رو به سمت میدان مادر ببره...

08 خرداد 1400

در خیابان آفریقا منتظر تاکسی بودم تا من رو به سمت میدان مادر ببره...

ای دیده! تورا آینه داری باید....

07 خرداد 1400

ای دیده! تورا آینه داری باید....

توی تاکسی، اطراف میدون ونک نشسته بودم...

07 خرداد 1400

توی تاکسی، اطراف میدون ونک نشسته بودم...

قطره های آب با فواصل مشخصی روی حوضچه حیاط می چکد و....

08 خرداد 1400

قطره های آب با فواصل مشخصی روی حوضچه حیاط می چکد و....

می دانی؟! روزهایم بی «سر» و «ته» شده

08 خرداد 1400

می دانی؟! روزهایم بی «سر» و «ته» شده

پسر 10 ساله ای را دیدم. چهره ای شاداب و زیبا داشت و....

08 خرداد 1400

پسر 10 ساله ای را دیدم. چهره ای شاداب و زیبا داشت و....

چه شتابیست ای عمر ؟! به کجا چنین می تازی؟!......

08 خرداد 1400

چه شتابیست ای عمر ؟! به کجا چنین می تازی؟!......

گوشه خیابان نشسته بود، چهرش پیدا نبود. چون...

08 خرداد 1400

گوشه خیابان نشسته بود، چهرش پیدا نبود. چون...

تو قطار اومد کنارم نشست. تو دستاش یه بسته فال بود....

08 خرداد 1400

تو قطار اومد کنارم نشست. تو دستاش یه بسته فال بود....